impetuosity

/ɪmˌpet͡ʃʊˈɒsɪti//ɪmˌpet͡ʃʊˈɒsɪti/

معنی: تندی، حرارت، بی پروایی، تهور
معانی دیگر: خشونت، شدت، دیوسانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: impetuosities
(1) تعریف: the state or condition of being impetuous.
متضاد: forethought

(2) تعریف: an impetuous act or rush of feeling.

جمله های نمونه

1. With characteristic impetuosity, he announced he was leaving school.
[ترجمه گوگل]او با شور و شوق مشخصی اعلام کرد که مدرسه را ترک می کند
[ترجمه ترگمان]با وجود هیجان خاص، اعلام کرد که مدرسه را ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Impetuosity will only make things worse.
[ترجمه گوگل]تندخویی فقط اوضاع را بدتر می کند
[ترجمه ترگمان] impetuosity \"فقط اوضاع رو بدتر میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Impetuosity can be a dangerous thing in diplomacy.
[ترجمه گوگل]تندخویی می تواند یک چیز خطرناک در دیپلماسی باشد
[ترجمه ترگمان]impetuosity می تواند یک چیز خطرناک در دیپلماسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even his good qualities of geniality and impetuosity counted against him.
[ترجمه گوگل]حتی ویژگی های خوب او در نبوغ و تندخویی بر او حساب می شد
[ترجمه ترگمان]حتی خلق و خوی خوش رویی و تهور آمیز او بر او سنگینی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unplanned action, recklessness, impetuosity and carelessness will only lead to defeat.
[ترجمه گوگل]اقدام بی برنامه، بی پروایی، تندخویی و بی دقتی تنها به شکست منجر می شود
[ترجمه ترگمان]عمل unplanned، بی باکی و بی احتیاطی فقط منجر به شکست خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Good sense has triumphed over unreasoning impetuosity.
[ترجمه گوگل]عقل خوب بر تندخویی بی دلیل پیروز شده است
[ترجمه ترگمان]حس خوب بر impetuosity بی دلیل پیروز شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How Much Impetuosity, Can a Person Carry?
[ترجمه گوگل]یک نفر چقدر می تواند تحرک داشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه یک نفر می تواند این کار را انجام دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Blind faith and impetuosity have led them into their present difficulties.
[ترجمه گوگل]ایمان کور و تندخویی آنها را به مشکلات کنونی سوق داده است
[ترجمه ترگمان]ایمان و حرارت کورکورانه آن ها را به سختی ها کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The customers responses very impetuosity.
[ترجمه گوگل]پاسخ مشتریان بسیار تند
[ترجمه ترگمان]مشتریان به سرعت واکنش نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Business is in Intensive research, fluctuation makes concerted efforts, Keep guard against arrogance and impetuosity, that we will know how to be grateful.
[ترجمه گوگل]کسب و کار در تحقیقات فشرده است، نوسانات تلاش های هماهنگی را انجام می دهد، در برابر تکبر و تندخویی مراقب باشید، که بدانیم چگونه سپاسگزار باشیم
[ترجمه ترگمان]کسب وکار در تحقیق متمرکز است، نوسان تلاش های هماهنگ انجام می دهد، از تکبر و جسارت محافظت می کند و ما می دانیم که چگونه باید قدردان باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. C's history. In this period, Mao was too overanxious for quick results and made mistakes of impetuosity while leading the construction of Socialism.
[ترجمه گوگل]تاریخچه سی در این دوره، مائو برای نتایج سریع بیش از حد مضطرب بود و در حین رهبری ساخت سوسیالیسم، مرتکب اشتباهات تند شد
[ترجمه ترگمان]تاریخ سی در این دوران، مایو برای نتایج سریع بسیار ضعیف بود و هنگام رهبری سوسیالیسم اشتباه ات فراوانی مرتکب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the progress of anti-radar technology, the radar's status in modern war is enhanced and the battle in electromagnetism field is more and more impetuosity.
[ترجمه گوگل]با پیشرفت تکنولوژی ضد رادار، جایگاه رادار در جنگ های مدرن ارتقاء یافته و نبرد در میدان الکترومغناطیس شتاب بیشتری می گیرد
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت تکنولوژی ضد رادار، وضعیت رادار در جنگ مدرن افزایش می یابد و نبرد در میدان الکترومغناطیس more و impetuosity تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In spite of his usual command over himself, Dant è s could not restrain his impetuosity.
[ترجمه گوگل]دانت è s علیرغم فرمان معمول خود بر خود، نتوانست از تندخویی خود جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]به رغم فرمانی که بر خود گرفته بود، این دانته بیش از این نمی توانست حرارت خود را مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

حرارت (اسم)
fire, impressment, verve, heat, zeal, ardor, warmth, impetuosity, dash, ginger

بی پروایی (اسم)
audacity, temerity, impetuosity, insouciance, incaution

تهور (اسم)
temerity, impetuosity

انگلیسی به انگلیسی

• hastiness, recklessness, lack of caution, impulsiveness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : impetuosity
صفت ( adjective ) : impetuous
قید ( adverb ) : impetuously
شتابکاری

بپرس