impost

/ˈɪmpoʊst//ˈɪmpəʊst/

معنی: مالیات، باج، تعرفهبندی کردن
معانی دیگر: مالیات (به ویژه مالیات بر واردات)، تعرفه ی گمرکی، (در مسابقات اسبدوانی با بار) وزنه ای که اسب باید آن را حمل کند، (معماری - بخش بالای ستون یا دیوار که تاق ضربی را نگه می دارد) زیرتاقی، رگه ی زیرتاق، تعرفه بندی کردن
impost(weight)
ورزش : وزنى که اسب باید در مسابقه حمل کند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tax or duty, such as a customs fee.
مشابه: custom, duty, tariff

(2) تعریف: the carrying weight assigned as a handicap to a horse in a race.

جمله های نمونه

1. Just as the poll tax impost jarred on an historically raw nerve, so will the ban on fox-hunting.
[ترجمه گوگل]همانطور که وضع مالیات بر نظرسنجی بر اعصاب خام تاریخی تأثیر می گذارد، ممنوعیت شکار روباه نیز همینطور خواهد بود
[ترجمه ترگمان]درست همان طور که مالیات دهندگان مالیات بر اعصاب خام تاریخی وارد می شوند، ممنوعیت شکار روباه نیز ممنوع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Following a Developed nations CDM impost at US$5- 00, when developed nations will trade at Voluntary $12-25 is unfair.
[ترجمه گوگل]پس از تحمیل CDM کشورهای توسعه یافته به مبلغ 5-00 دلار آمریکا، زمانی که کشورهای توسعه یافته با 12 تا 25 دلار داوطلبانه تجارت می کنند، ناعادلانه است
[ترجمه ترگمان]پس از کنفرانس CDM کشورهای توسعه یافته در ۵ - ۵ دلار آمریکا، زمانی که کشورهای توسعه یافته به طور داوطلبانه در ۱۲ - ۲۵ دلار تجارت خواهند کرد، ناعادلانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Brazil's impost?metro (taxometer) hit one trillion reais ($582 billion) 35 days earlier this year than in 20
[ترجمه گوگل]مترو (تاکسومتر) بی‌سابقه برزیل امسال 35 روز زودتر از 20 روز گذشته به یک تریلیون رئال (582 میلیارد دلار) رسید
[ترجمه ترگمان]impost برزیل؟ مترو (taxometer)۳۵ روز زودتر از ۲۰ روز در اوایل امسال به یک تریلیون reais (۵۸۲ میلیارد دلار)رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Transient immobilization and stravation add to this impost on the skeletal muscle mass.
[ترجمه گوگل]بی‌حرکتی گذرا و بی‌حرکتی به این فشار بر توده عضلانی اسکلتی می‌افزاید
[ترجمه ترگمان]بی حرکت کردن گذرا و stravation به این فشار بر روی توده عضلانی اسکلتی اضافه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For present purposes there are in my judgment two streams of authority relating to moneys wrongly extracted by way of impost.
[ترجمه گوگل]برای اهداف کنونی، به نظر من دو جریان از اختیارات مربوط به پول هایی است که به اشتباه از طریق تحمیل استخراج شده اند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، در تشخیص من دو جریان قدرت مربوط به پول به غلط استخراج شده از روش of وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The single man on average wages will think carefully before welcoming such an impost.
[ترجمه گوگل]مرد مجرد با دستمزد متوسط ​​قبل از استقبال از چنین تحمیلی به دقت فکر می کند
[ترجمه ترگمان]مرد مجرد به طور متوسط قبل از استقبال از چنین an به دقت فکر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I said that no one has the right to impost his views on others.
[ترجمه گوگل]گفتم هیچکس حق ندارد نظرش را به دیگران تحمیل کند
[ترجمه ترگمان]من گفتم که هیچ کس حق ندارد نظرات خود را درباره دیگران بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whether they bear the name vat tax, sales tax, poll tax, duty, impost, excise, capitation, flat, stamp, or whatever other name, they nevertheless all remain either a direct tax or an indirect tax.
[ترجمه گوگل]خواه نام مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بر فروش، مالیات بر ارزش افزوده، عوارض، عوارض، مالیات غیرمستقیم، سرانه، آپارتمان، تمبر یا هر نام دیگری را داشته باشند، با این حال همه آنها مالیات مستقیم یا مالیات غیر مستقیم باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]چه آن ها نام مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بر فروش، مالیات بر آرا، عوارض، مالیات، مالیات، تمبر، یا هر نام دیگر را تحمل کنند، با این حال همه آن ها یا یک مالیات مستقیم یا یک مالیات غیرمستقیم خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thus, the main characters are all from Zhang family, especially the most impost players are all from the core member of Zhang family.
[ترجمه گوگل]بنابراین، شخصیت‌های اصلی همگی از خانواده ژانگ هستند، به‌ویژه بدقلق‌ترین بازیکنان همگی از اعضای اصلی خانواده ژانگ هستند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، شخصیت های اصلی همگی از خانواده ژانگ هستند، به خصوص اکثر بازیکنان impost همگی از اعضای اصلی خانواده ژانگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the situation of zollverein, the basic principles of impost reformation are the same.
[ترجمه گوگل]در وضعیت ذوالورین، اصول اولیه اصلاحات تحمیلی یکسان است
[ترجمه ترگمان]در وضعیت of، اصول اولیه اصلاح impost یک سان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The prices quoted above do not include any taxes. duties, impost and any other charges of any kind which may be levied in China.
[ترجمه گوگل]قیمت های ذکر شده در بالا شامل هیچ گونه مالیات نمی شود عوارض، تحمیل و هر نوع هزینه دیگری که ممکن است در چین وضع شود
[ترجمه ترگمان]قیمت ذکر شده در بالا شامل هیچ گونه مالیاتی نیست عوارض گمرکی، impost، و هرگونه اتهام دیگری که ممکن است در چین وضع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مالیات (اسم)
tax, levy, imposition, scot, taxation, scat, gild, impost

باج (اسم)
tribute, tax, imposition, scot, toll, impost

تعرفه بندی کردن (فعل)
impost, tariff

انگلیسی به انگلیسی

• tax; weight carried by a horse in a race; column supporting an arch (architecture)

پیشنهاد کاربران

impost ( معماری و شهرسازی )
واژه مصوب: پاطاق
تعریف: پاکاری که برای طاق به کار می رود
تحمیل کردن

بپرس