impoverishment

/ˌɪmˈpɑːvrɪʃmənt//ɪmˈpɒvərɪʃmənt/

معنی: بینوایی، بینواسازی
معانی دیگر: بینواسازی، بینوایی

جمله های نمونه

1. What is inadmissible in Lukacs's eyes is any impoverishment of this historical complexity.
[ترجمه گوگل]آنچه از نظر لوکاچ غیرقابل قبول است، هر گونه فقیر کردن این پیچیدگی تاریخی است
[ترجمه ترگمان]آنچه در چشمان Lukacs غیرقابل قبول است، هر گونه کاهش این پیچیدگی تاریخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Simpson is unlikely to face impoverishment, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، بعید است سیمپسون با فقیر شدن روبرو شود
[ترجمه ترگمان]به هر حال \"سیمپسون\" بعید به نظر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It cost me two years of impoverishment, spending every dime on legal fees.
[ترجمه گوگل]برای من دو سال فقیر شدن تمام شد و هر سکه را صرف هزینه های قانونی کردم
[ترجمه ترگمان]دو سال فقر برایم تمام شده و هر ده سنتی را بابت هزینه های حقوقی خرج می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Magically, impoverishment became a "special investment vehicle".
[ترجمه گوگل]به طور جادویی، فقیر شدن به یک "وسایل سرمایه گذاری ویژه" تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]فقر، فقر تبدیل به یک \"وسیله سرمایه گذاری ویژه\" شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Therefore, the spiritual impoverishment is a more fearful social phenomenon.
[ترجمه گوگل]بنابراین، فقر معنوی یک پدیده اجتماعی ترسناک تر است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، فقر معنوی پدیده ای اجتماعی fearful است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The researchers suspect that stressful environments and cognitive impoverishment are to blame, since in animals, stress and environmental deprivation have been shown to affect the prefrontal cortex.
[ترجمه گوگل]محققان گمان می کنند که محیط های استرس زا و ضعف شناختی مقصر هستند، زیرا در حیوانات، استرس و محرومیت محیطی بر قشر جلوی مغز تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]محققان بر این ظن هستند که محیط استرس زا و فقر شناختی مقصر هستند چون در حیوانات، استرس و محرومیت محیطی بر قشر پیش پیشانی تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The impoverished population is shrinking substantially and the impoverishment rate is decreasing sharply.
[ترجمه گوگل]جمعیت فقیر به میزان قابل توجهی در حال کاهش است و نرخ فقر به شدت در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]جمعیت فقیر در حال کاهش است و میزان فقر به شدت کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It means another quarter of a century of impoverishment for the whole world.
[ترجمه گوگل]این یعنی ربع قرن دیگر فقر برای کل جهان
[ترجمه ترگمان]این به معنی یک چهارم دیگر از یک قرن فقر برای کل جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This can trim down ignorance and impoverishment by fixing dilemmas of illiteracy and unemployment that are staring several nation states in the face.
[ترجمه گوگل]این امر می تواند با رفع معضلات بی سوادی و بیکاری که چندین دولت ملی را به چشم خود خیره است، جهل و فقر را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند جهل و فقر را با حل مشکلات بی سوادی و بیکاری اصلاح کند که به چندین ایالت در این کشور چشم دوخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Last Man in Tower" depicts a genteel middle-class impoverishment of imagination and hope.
[ترجمه گوگل]"آخرین مرد در برج" فقیر ملایم طبقه متوسط ​​از تخیل و امید را به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]\"آخرین مرد در برج\" فقر متوسط طبقه متوسط تخیل و امید را به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The selective reduction impoverishment of slag from copper smelting with addition of charcoal powder and stirring of inert gas is investigated by the aid of metallurgical analysis, SEM and EDX.
[ترجمه گوگل]کاهش انتخابی فقیر شدن سرباره حاصل از ذوب مس با افزودن پودر زغال چوب و هم زدن گاز بی اثر با کمک آنالیز متالورژی، SEM و EDX مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]میزان کاهش انتخابی سرباره ذوب مس با استفاده از پودر زغال و هم زدن گاز بی اثر، با کمک تحلیل metallurgical، SEM و edx مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their sickness and death contribute to the impoverishment of entire families.
[ترجمه گوگل]بیماری و مرگ آنها به فقیر شدن کل خانواده ها کمک می کند
[ترجمه ترگمان]بیماری و مرگ آن ها به فقر تمام خانواده ها کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Impoverishment is compounded by many elements, and can transmit to be a pernicious cycle.
[ترجمه گوگل]فقیر شدن با عناصر بسیاری ترکیب می شود و می تواند به یک چرخه مخرب تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]Impoverishment با عناصر زیادی ترکیب می شود و می تواند یک چرخه مهلک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With grain prices kept at an artificially high price thereafter, the further impoverishment of those already poor was the inevitable result.
[ترجمه گوگل]پس از آن قیمت غلات در قیمت های مصنوعی بالا نگه داشته شد، فقیر شدن بیشتر افراد فقیر نتیجه اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]با کاهش قیمت گندم در قیمت بالا، از آن به بعد، فقر بیشتر کسانی که قبلا فقیر بودند، نتیجه اجتناب ناپذیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We could conceivably escape disaster, but we seem destined, absent real change, for ecological impoverishment.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانستیم از فاجعه بگریزیم، اما به نظر می‌رسد در غیاب تغییر واقعی، مقدر شده‌ایم که فقیر زیست محیطی باشیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به راحتی از فاجعه فرار کنیم، اما به نظر می رسد که تغییر واقعی، برای فقر زیست محیطی، وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بینوایی (اسم)
poverty, impoverishment

بینواسازی (اسم)
impoverishment

انگلیسی به انگلیسی

• act of making poor, pauperization
impoverishment is the state of being poor, or the process of becoming poor.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : impoverish
✅️ اسم ( noun ) : impoverishment
✅️ صفت ( adjective ) : impoverished
✅️ قید ( adverb ) : _
فقر
فقدان
نداری
بی چیزی
تهی بودن
فقر گسترده
به فقر دچار ساختن
فقدان
فقر
تحلیل رفتگی، بی بنیگی، ضعف، بی قوتی
تضعیف

بپرس