impropriety

/ˌɪmprəˈpraɪəti//ˌɪmprəˈpraɪəti/

معنی: نا شایستگی، بی مناسبتی
معانی دیگر: عدم مناسبت، ناجوری، نابجایی، عمل زشت، کارنکوهیده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: improprieties
(1) تعریف: the character or state of being incorrect, unsuitable, or indecent.
متضاد: propriety, seemliness

(2) تعریف: an improper act or expression.
مشابه: bawdy, misbehavior

جمله های نمونه

1. the appearance of impropriety
شبهه ی عمل خارج از نزاکت

2. i was shocked by the impropriety of the man's action
از ناشایستگی عمل آن مرد یکه خوردم.

3. I expostulate with her on the impropriety.
[ترجمه گوگل]من با او در مورد ناشایستگی تبرئه می کنم
[ترجمه ترگمان]من با او در این مورد با او موافق نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was surprised by the impropriety of his remarks.
[ترجمه بهنام] من از نادرستی اظهارات او متعجب شدم.
|
[ترجمه گوگل]از نادرست بودن سخنان او تعجب کردم
[ترجمه ترگمان]از اینکه حرفش را زدم تعجب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Parliament was accused of constitutional impropriety.
[ترجمه گوگل]مجلس متهم به تخلف در قانون اساسی شد
[ترجمه ترگمان]پارلمنت به ناشایستگی قانون اساسی متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I would certainly dismiss any allegations of impropriety by the Labour Party.
[ترجمه گوگل]من مطمئناً هرگونه اتهام نادرست حزب کارگر را رد خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من مسلما هرگونه اتهام مربوط به نادرستی را توسط حزب کارگر رد خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He resigned amid allegations of financial impropriety.
[ترجمه گوگل]او به دلیل اتهامات نادرست مالی از سمت خود استعفا داد
[ترجمه ترگمان]او در میان اتهامات of مالی استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is no suggestion of any impropriety.
[ترجمه گوگل]هیچ پیشنهادی مبنی بر نادرستی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ پیشنهاد بدی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Accusations of impropriety were made against the company's directors.
[ترجمه گوگل]اتهامات نادرست علیه مدیران شرکت مطرح شد
[ترجمه ترگمان]اتهام ناروا نسبت به مدیران شرکت ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You must be above suspicion of any impropriety.
[ترجمه گوگل]شما باید بیش از هر گونه سوء ظن باشید
[ترجمه ترگمان]تو باید بالاتر از هر سو ظن و impropriety باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The investigation revealed no impropriety.
[ترجمه گوگل]تحقیقات هیچ تخلفی را نشان نداد
[ترجمه ترگمان]این تحقیقات نادرست نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In early September he denied charges of impropriety after fresh allegations that he had accepted favours from a wealthy property developer.
[ترجمه گوگل]در اوایل سپتامبر، او اتهامات نادرست را پس از ادعاهای تازه مبنی بر قبول لطف یک توسعه دهنده املاک ثروتمند رد کرد
[ترجمه ترگمان]در اوایل ماه سپتامبر، پس از اتهامات جدید مبنی بر اینکه او به نفع یک توسعه دهنده املاک ثروتمند پذیرفته بود، رد کردن ناشایستگی را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bowers was unconcerned about any appearance of impropriety in mixing state business with personal matters.
[ترجمه گوگل]باورز نگران هرگونه ظاهر ناشایست در اختلاط تجارت دولتی با مسائل شخصی نبود
[ترجمه ترگمان]بو ورز درباره هر گونه ناراحتی در کار کردن با امور شخصی با مسائل شخصی بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can see no constitutional impropriety in this.
[ترجمه گوگل]من نمی‌توانم هیچ تخلف قانونی در این زمینه ببینم
[ترجمه ترگمان]من هیچ رفتار ناشایست قانونی را در این مورد نمی بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Smith has denied any sexual impropriety with his former employees.
[ترجمه گوگل]اسمیت هرگونه ناهنجاری جنسی با کارمندان سابق خود را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]اسمیت هرگونه رفتار ناشایست جنسی با کارمندان سابق خود را رد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناشایستگی (اسم)
indecency, demerit, impropriety, inaptitude, incompetency, inconcinnity

بی مناسبتی (اسم)
impropriety

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being improper; incorrectness; unsuitableness; improper behavior; improper word or act
impropriety is improper behaviour; a formal word.

پیشنهاد کاربران

( حقوق ) : عمل منافی عفت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : impropriety
✅️ صفت ( adjective ) : improper
✅️ قید ( adverb ) : improperly
بی ادبی ، نا مناسب بودن
impropriety ( noun ) = ناشایستگی، نکوهیدگی، عمل ناپسند، عمل یا رفتار ناشایست، ابتذال، عدم سنخیت، فساد، نادرست
Definition =رفتار ناشایست ، اجتماعی غیرقابل قبول یا نامناسب برای یک موقعیت خاص/رفتار ناشایست یا عمل ناصحیح/
...
[مشاهده متن کامل]

allegations of sexual impropriety = اتهامات مربوط به ابتذال جنسی
financial/legal impropriety = فساد مالی/قانونی
examples:
1 - there was an impropriety with the way the funds spent.
در نحوه خرج کردن بودجه عدم سنخیت وجود داشت.
2 - There have been charges of financial improprieties.
اتهاماتی مبنی بر فساد مالی مطرح شده است.
3 - The company denies allegations of impropriety involving its copper trades.
این شرکت اتهامات فساد ( نادرست ) مربوط به معاملات مس خود را رد می کند.
4 - He said he regretted the appearance of impropriety and resigned.
او گفت که از عملکرد ناشایست پشیمان است و استعفا داد.

Financial improprieties
کارهای نکوهیده/کج دستی ها/ناراستی های مالی
( یعنی به اعتماد مالی دیگران خیانت کردن و دست پاک نبودن )
شنیع، زننده، بد

بپرس