improved

/ɪmˈpruːvd//ɪmˈpruːvd/

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: made better; of a higher quality.

- The ad says the cereal is new and improved.
[ترجمه گوگل] آگهی می گوید غلات جدید و بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان] این آگهی می گوید که سیریال جدید و پیشرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. improved farmland
زمین کشاورزی معمور

2. their meeting improved the chances for peace
ملاقات آنها احتمال صلح را بیشتر کرد.

3. the weather has improved
هوا بهتر شده است.

4. your english has improved considerably
انگلیسی شما پیشرفت زیادی کرده است.

5. in the following years, reza's fortunes improved considerably
در سال های بعد بهروزی رضا به طور قابل ملاحظه ای فزونی یافت.

6. the quality of his work has improved greatly
کیفیت کار او خیلی بهتر شده است.

7. in spite of all the propaganda, the standard of morality has not improved
علی رغم همه ی تبلیغات،سطح اخلاقیات بالا نرفته است.

8. the content of the letter is good but its format must be improved
محتوای نامه خوب است ولی طرح و شکل صفحات آن باید اصلاح شود.

9. There is no doubt that grades have improved and interest in education has revived.
[ترجمه گوگل]شکی نیست که نمرات بهتر شده و علاقه به تحصیل دوباره زنده شده است
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نیست که نمرات ارتقا یافته و علاقه به تحصیل احیا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The quality of life for gay men has improved over the last two decades.
[ترجمه گوگل]کیفیت زندگی مردان همجنس گرا طی دو دهه گذشته بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی برای مردان همجنس گرا در دو دهه اخیر بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has improved his ranking this season from 67th to 30th.
[ترجمه گوگل]او رتبه خود را در این فصل از رتبه 67 به 30 ارتقا داده است
[ترجمه ترگمان]او رده بندی خود را در این فصل از ۶۷ به ۳۰ ارتقا داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The performance improved as their confidence grew.
[ترجمه گوگل]عملکرد با افزایش اعتماد به نفس آنها بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]با رشد اعتماد به نفس، عملکرد بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An improved mass transit system would cut traffic on the roads.
[ترجمه گوگل]یک سیستم حمل و نقل عمومی بهبود یافته باعث کاهش ترافیک در جاده ها می شود
[ترجمه ترگمان]سیستم حمل و نقل عمومی بهبود یافته باعث کاهش ترافیک در جاده ها خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If he improved his IT skills, he'd easily get a job.
[ترجمه گوگل]اگر او مهارت های IT خود را بهبود می بخشید، به راحتی شغل پیدا می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر او مهارت های خود را اصلاح کند، به آسانی شغلی پیدا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Standards in health care have improved enormously compared to 40 years ago.
[ترجمه گوگل]استانداردهای مراقبت های بهداشتی در مقایسه با 40 سال پیش بسیار بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]استانداردهای مراقبت بهداشتی در مقایسه با ۴۰ سال پیش، به میزان زیادی بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Company sales improved dramatically following a $2 million marketing campaign.
[ترجمه گوگل]فروش شرکت پس از یک کمپین بازاریابی 2 میلیون دلاری به طرز چشمگیری بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]پس از ۲ میلیون دلار تبلیغات بازاریابی، فروش شرکت به طور چشمگیری بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Living standards have improved over the last century.
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی در طول قرن گذشته بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زندگی در قرن گذشته بهبود یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• increased in quality, enhanced, made better

پیشنهاد کاربران

بهتر ساخته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : improve
✅️ اسم ( noun ) : improvement
✅️ صفت ( adjective ) : improved / improving / improvable
✅️ قید ( adverb ) : _
مترقی
پیشرفت کرده، ارتقاء یافته ( adj )
تغییر
شکوفا
رشد یافته
پر رونق
آباد
بهبود پیدا کردن
Performance improvedعملکرد بهبود پیدا کرد
عرضه
بهبود بخشیدن
بهبود یافته، ارتقا یافته

پیشرفت یا سامان یافتن
بهبود یافته
enhanced: بالا بردن، افزودن، افزایش
bettered: بهتر کردن
corrected: اصلاح شده
upgrade: ارتقاء
بهتر
مطلوب
اصلاح شده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس