in play


(توپ بازی و غیره) قابل بازی کردن (یا نکردن)، داخل (یا خارج) زمین

جمله های نمونه

1. Children tumble over each other in play.
[ترجمه گوگل]کودکان در بازی روی یکدیگر غلت می زنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در بازی شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The remark was only made in play.
[ترجمه گوگل]این تذکر فقط در بازی مطرح شد
[ترجمه ترگمان]این حرف فقط در بازی ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She just managed to keep the ball in play.
[ترجمه گوگل]او فقط توانست توپ را در بازی نگه دارد
[ترجمه ترگمان] اون فقط تونست توپ رو توی بازی نگه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He lost a lot of money in play.
[ترجمه گوگل]او در بازی پول زیادی از دست داد
[ترجمه ترگمان]پول زیادی در بازی از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The children are expressing themselves in play.
[ترجمه گوگل]بچه ها خودشان را در بازی ابراز می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While the ball is in play, no player may leave the field.
[ترجمه گوگل]در حالی که توپ در حال بازی است، هیچ بازیکنی نمی تواند زمین را ترک کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که توپ در حال بازی است، هیچ بازیکن نمی تواند میدان را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She managed to keep the ball in play.
[ترجمه گوگل]او توانست توپ را در بازی نگه دارد
[ترجمه ترگمان] اون تونست توپ رو توی بازی نگه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ball is still in play.
[ترجمه گوگل]توپ هنوز در بازی است
[ترجمه ترگمان]توپ هنوز در حال بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is he your equal in play chess?
[ترجمه گوگل]آیا او در بازی شطرنج با شما برابر است؟
[ترجمه ترگمان]آیا او در بازی شطرنج با تو برابری می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I only said it in play.
[ترجمه گوگل]فقط تو بازی گفتم
[ترجمه ترگمان]من فقط این را در بازی گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are back in play now at 88p, but were floated at a quid each in 198
[ترجمه گوگل]آنها اکنون در 88p به بازی بازگشته اند، اما در 198 هر کدام با یک پوند شناور شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها اکنون در ساعت ۸۸ بعد از ظهر در بازی هستند، اما در ۱۹۸ پوند در ۱۹۸ پوند شناور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Without recognising that knowledge of this kind is in play, we may misinterpret what is said about particular texts.
[ترجمه گوگل]بدون درک این موضوع که دانشی از این نوع در بازی است، ممکن است آنچه را که در مورد متون خاص گفته می شود اشتباه تفسیر کنیم
[ترجمه ترگمان]بدون درک اینکه دانش این نوع در بازی است، ممکن است آنچه را که در مورد متن های خاص گفته می شود به اشتباه تفسیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Putting your performance in play however means taking risks.
[ترجمه گوگل]با این حال، قرار دادن عملکرد خود به معنای ریسک کردن است
[ترجمه ترگمان]قرار دادن عملکرد خود در بازی با این حال به معنای ریسک پذیری می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He drew her towards him, in play, and pressed his lips on her lips.
[ترجمه گوگل]او را در بازی به سمت خود کشید و لب هایش را روی لب هایش فشار داد
[ترجمه ترگمان]او را به سوی خود کشید، بازی کرد و لب هایش را بر لبان خود فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in jest, in fun; in action, operative; qualified for play (sports); open for corporate takeover (business)

پیشنهاد کاربران

نقش آفرینی کردن
مطرح بودن
موثر بودن
در یا برای سرگرمی، برای ورزش، برای یک شوخی، برای یک دست انداختن
موجود
In action
In operation
In effect
فعال

به قوت خود باقی بودن
. . . If these conditions are in play = اگر این شرایط به قوت خود باقی باشد. . .
there is evidence to keep the thesis in play = شواهدی هست که این فرضیه را به قوت خود باقی نگه می دارد
موثر، کارگر،

بپرس