inaccessible

/ˌɪnəkˈsesəbl̩//ˌɪnækˈsesəbl̩/

معنی: خارجاز دسترس، منیع
معانی دیگر: دور از دسترسی، حصول ناپذیر، دست نیافتنی، عدم دسترسی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inaccessibly (adv.), inaccessibility (n.)
• : تعریف: hard or impossible to reach, approach, or attain.
متضاد: accessible, approachable

- The cabin is inaccessible except by boat.
[ترجمه لیلانوری] دسترسی به کلبه فقط با قایق ممکن است.
|
[ترجمه گوگل] دسترسی به کابین جز با قایق غیرممکن است
[ترجمه ترگمان] کلبه به غیر از قایق دور از دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. in villages telephones are inaccessible
در دهات دستیابی به تلفن دشوار است.

2. in winter the village becomes inaccessible except by air
در زمستان رسیدن به آن دهکده فقط از راه هوا امکان پذیر است.

3. Some of the houses on the hillside are inaccessible to cars.
[ترجمه گوگل]برخی از خانه های روی دامنه تپه برای ماشین ها غیرقابل دسترس است
[ترجمه ترگمان]برخی از خانه ها در دامنه تپه برای خودروها غیرقابل دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parts of the forest are still dense and inaccessible.
[ترجمه گوگل]بخش‌هایی از جنگل هنوز متراکم و غیرقابل دسترس است
[ترجمه ترگمان]بخش هایی از جنگل هنوز متراکم و غیرقابل دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In winter, the villages are inaccessible by road.
[ترجمه گوگل]در زمستان، روستاها از طریق جاده غیرقابل دسترسی هستند
[ترجمه ترگمان]در زمستان، روستاها غیرقابل دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The mouth of the river proved inaccessible.
[ترجمه گوگل]دهانه رودخانه غیر قابل دسترس بود
[ترجمه ترگمان]دهانه رود از دسترس دور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The temple is now inaccessible to the public.
[ترجمه گوگل]این معبد در حال حاضر برای عموم غیر قابل دسترس است
[ترجمه ترگمان]اکنون معبد در دسترس عموم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The language of teenagers is often completely inaccessible to adults.
[ترجمه گوگل]زبان نوجوانان اغلب برای بزرگسالان کاملاً غیرقابل دسترس است
[ترجمه ترگمان]زبان نوجوانان اغلب کاملا برای بزرگسالان غیرقابل دسترسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The top of Mount Everest is the most inaccessible place in the world.
[ترجمه گوگل]قله اورست غیرقابل دسترس ترین نقطه جهان است
[ترجمه ترگمان]قله اورست، most مکان در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A long flight of stairs made the center inaccessible to disabled visitors.
[ترجمه گوگل]پله های طولانی این مرکز را برای بازدیدکنندگان معلول غیرقابل دسترس کرده است
[ترجمه ترگمان]یک پرواز طولانی از پله ها باعث شد تا مرکز دسترسی به افراد معلول از دور خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His busy schedule made him completely inaccessible to his students.
[ترجمه گوگل]مشغله زیاد او را برای شاگردانش کاملاً غیر قابل دسترس کرده بود
[ترجمه ترگمان]برنامه شلوغ او او را کاملا در دسترس دانش آموزانش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stockhausen's music is thought to be difficult and inaccessible.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که موسیقی استوکهاوزن دشوار و غیرقابل دسترس است
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که موسیقی Stockhausen دشوار و غیرقابل دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A high wall made the building inaccessible.
[ترجمه گوگل]دیوار بلندی ساختمان را غیر قابل دسترس کرده بود
[ترجمه ترگمان]یک دیوار بلند ساختمان را از دسترس دور ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I found his lecture completely inaccessible.
[ترجمه گوگل]من سخنرانی او را کاملاً غیرقابل دسترس یافتم
[ترجمه ترگمان]I را کاملا دور از دسترس یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hall is inaccessible to wheelchair users.
[ترجمه گوگل]سالن برای افراد ویلچر غیرقابل دسترسی است
[ترجمه ترگمان]استفاده کنندگان از صندلی چرخدار برای کاربران ویلچر غیرممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خارج از دسترس (صفت)
inaccessible

منیع (صفت)
inaccessible, sky-high

تخصصی

[ریاضیات] غیر قابل دسترس، غیر قابل دسترسی

انگلیسی به انگلیسی

• unreachable, unapproachable, unattainable
an inaccessible place is impossible or very difficult to reach.
if something such as music or art is inaccessible, it is hard for people to understand or appreciate; a formal use.

پیشنهاد کاربران

۱. دور از دسترس. غیر قابل دسترس ۲. غیر قابل فهم. مفهوم نشدنی
مثال:
Parts of the forest are still dense and inaccessible.
قسمتهایی از جنگل همچنان متراکم و غیر قابل دسترس هستند.
از دسترس خارج شده - غیر قابل دسترسی
غیر قابل دسترس ؛ غیر قابل فهم
– The cabin is inaccessible except by boat
– a high wall made the building inaccessible
- I found his lecture completely inaccessible
– The language of teenagers is often inaccessible to adults
As adjectives the difference between unaccessible and inaccessible is that unaccessible is inaccessible while inaccessible is not able to be accessed; out of reach; inconvenient.
As a noun inaccessible is ( mathematics ) an uncountable regular cardinal number that is a limit cardinal.
...
[مشاهده متن کامل]

Wikidiff. com

صعب العبور، دشوار رَس
دسترس ناپذیر

بپرس