incapacity

/ˌɪnkəˈpæsəti//ˌɪnkəˈpæsɪti/

معنی: عجز، عدم صلاحیت
معانی دیگر: ناگنجایی، ناتوانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: incapacities
(1) تعریف: lack of ability, power, or strength; lack of capacity; inability.
متضاد: capacity
مشابه: disability

(2) تعریف: in law, the lack of eligibility.

جمله های نمونه

1. Evidence of his mental incapacity was never produced in court.
[ترجمه گوگل]مدارکی مبنی بر ناتوانی ذهنی او هرگز در دادگاه ارائه نشد
[ترجمه ترگمان]شواهدی از عدم صلاحیت ذهنی او هرگز در دادگاه تولید نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The main problem is the author's incapacity to convey his ideas.
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی ناتوانی نویسنده در انتقال عقایدش است
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی عدم صلاحیت مولف برای انتقال ایده های خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This incapacity is a one-sided one.
[ترجمه گوگل]این ناتوانی یک طرفه است
[ترجمه ترگمان]این عدم صلاحیت یک طرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even as he sensed his incapacity to make such a choice, it was made for him.
[ترجمه گوگل]حتی وقتی او ناتوانی خود را در انجام چنین انتخابی احساس می کرد، برای او انجام شد
[ترجمه ترگمان]حتی با وجود این که حس می کرد که incapacity برای چنین انتخابی برایش ساخته شده است، برای او ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There were 103 cases of caretaker absence or incapacity, she said.
[ترجمه گوگل]او گفت که 103 مورد غیبت یا ناتوانی سرپرست وجود دارد
[ترجمه ترگمان]او گفت که ۱۰۳ مورد غیبت موقت یا عدم صلاحیت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When consultation rates are matched against incapacity rates, there is evidence that lower income patients under-utilise G. P. services . . . .
[ترجمه گوگل]هنگامی که نرخ مشاوره با نرخ ناتوانی مطابقت دارد، شواهدی وجود دارد که بیماران با درآمد کمتر از خدمات G P استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نرخ مشاوره با نرخ های عدم صلاحیت تطبیق داده می شود، شواهدی وجود دارد که بیماران کم درآمد تحت - utilise G استفاده می کنند پی خدمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cossiga commented publicly on Galloni's apparent incapacity to handle complex Mafia and drug-trafficking investigations.
[ترجمه گوگل]کوسیگا علناً در مورد ناتوانی آشکار گالونی در رسیدگی به تحقیقات پیچیده مافیا و قاچاق مواد مخدر اظهار نظر کرد
[ترجمه ترگمان]Cossiga در ملا عام درباره عدم صلاحیت آشکار Galloni برای رسیدگی به تحقیقات پیچیده مافیای مواد مخدر و قاچاق مواد مخدر اظهار نظر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dissatisfied with its incapacity to make councils cut spending, the government adopted a final sanction - rate capping.
[ترجمه گوگل]دولت که از ناتوانی خود در کاهش مخارج شوراها ناراضی بود، تحریم نهایی را اتخاذ کرد - محدودیت نرخ
[ترجمه ترگمان]دولت از عدم صلاحیت خود برای کاهش هزینه ها ناراضی بود، و دولت یک سرپوش گذاشتن نهایی را تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were convinced of the incapacity of the free market significantly to diminish poverty and inequality.
[ترجمه گوگل]آنها به ناتوانی بازار آزاد برای کاهش فقر و نابرابری به میزان قابل توجهی متقاعد شده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به عدم توانایی بازار آزاد برای کاهش فقر و نابرابری قانع بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To feign illness or other incapacity in order to avoid duty or work.
[ترجمه گوگل]تظاهر به بیماری یا ناتوانی دیگر به منظور اجتناب از انجام وظیفه یا کار
[ترجمه ترگمان]برای اجتناب از بیماری و یا دیگر عدم صلاحیت به منظور اجتناب از انجام وظیفه یا کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Immaturity is the incapacity to use one's intelligence without the guidance of another.
[ترجمه گوگل]نابالغی ناتوانی در استفاده از هوش بدون راهنمایی دیگری است
[ترجمه ترگمان]immaturity عدم توانایی استفاده از هوش یک فرد دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He feigned illness or other incapacity in order to avoid duty.
[ترجمه گوگل]او برای اجتناب از انجام وظیفه تظاهر به بیماری یا ناتوانی دیگری کرد
[ترجمه ترگمان]او به بیماری یا عدم توانایی دیگر برای احتراز از وظیفه تظاهر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Prudence is a rich ugly old maid courted by Incapacity.
[ترجمه گوگل]پرادنس یک خدمتکار قدیمی زشت و ثروتمند است که توسط ناتوانی دوست شده است
[ترجمه ترگمان]پرودنس یک کلفت پیر زشت و rich که با incapacity کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She returned to work after a long period of incapacity.
[ترجمه گوگل]او پس از یک دوره طولانی ناتوانی به سر کار بازگشت
[ترجمه ترگمان]او پس از یک دوره طولانی از عدم صلاحیت به سر کار بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عجز (اسم)
weakness, paralysis, impotence, impotency, entreaty, cry, impuissance, inability, disability, disablement, incapacity, insufficiency, incapability, imploration, insufficience

عدم صلاحیت (اسم)
incompetence, incapacity, incompetency, disqualification, inexpedience, inexpediency

تخصصی

[حقوق] حجر، عدم اهلیت، عدم صلاحیت، ناتوانی، عجز

انگلیسی به انگلیسی

• lack of ability; lack of capacity; lack of eligibility (law)
the incapacity of a person, society, or system is their inability to do something; a formal word.

پیشنهاد کاربران

صغر ( حقوق )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : incapacitate
✅️ اسم ( noun ) : incapacity
✅️ صفت ( adjective ) : incapacitated / incapacitating
✅️ قید ( adverb ) : _
ازکارافتادگی
بی لیاقتی
ناکارآمدی
عدم اهلیت
ناتوانی

بپرس