incisive

/ˌɪnˈsaɪsɪv//ɪnˈsaɪsɪv/

معنی: تیز، قاطع، برنده، نافذ، دندان پیشین، ثنایا
معانی دیگر: حاد، صریح و روشن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incisively (adv.), incisiveness (n.)
(1) تعریف: cutting.
مترادف: acerbic, acrid, biting, caustic, cutting, sharp, tart
مشابه: astringent, censorious, critical, sarcastic, sardonic

- an incisive blade
[ترجمه گوگل] یک تیغه نافذ
[ترجمه ترگمان] یک تیغه نافذ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by clear, penetrating thought; sharp.
مترادف: acute, astute, crisp, keen, knowing, mordant, penetrating, perceptive, sharp, trenchant
متضاد: vague
مشابه: alert, biting, clever, express, intelligent, perspicacious, pithy, precise, shrewd, smart, tart

- The student's incisive remarks with respect to the reading impressed the professor.
[ترجمه گوگل] اظهارات قاطع دانشجو در مورد خواندن، استاد را تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان] سخنان نافذ دانشجویان در زمینه خواندن، استاد را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of or relating to the incisors.

جمله های نمونه

1. as incisive as a sword's edge
به تیزی لبه ی شمشیر

2. his incisive thought
فکر نافذ او

3. She picked up the gauntlet in her incisive Keynote Address to the Conference.
[ترجمه گوگل]او در سخنرانی مهم خود در کنفرانس دستکش را برداشت
[ترجمه ترگمان]سخنان نافذ و نافذ خود را به سوی کنفرانس بر زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her questions were well-formulated and incisive.
[ترجمه گوگل]سوالات او به خوبی فرمول بندی شده و دقیق بود
[ترجمه ترگمان]پرسش های او نافذ و نافذ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The error was obvious to an incisive mind like his.
[ترجمه بهنام اسحاقی] برای ذهن نکته بین او این خطا کاملا اشکار بود.
|
[ترجمه گوگل]این خطا برای ذهن فهیمی مانند او آشکار بود
[ترجمه ترگمان]خطا در ذهن an مانند او آشکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His presentation was clear and incisive.
[ترجمه لیدا] ارائه او واضح و قاطع بود.
|
[ترجمه گوگل]ارائه او واضح و واضح بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او واضح و نافذ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its analysis of police culture was certainly incisive and accurate, as can be judged by its wholesale condemnation.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل آن از فرهنگ پلیس قطعا دقیق و دقیق بود، همانطور که می توان با محکوم کردن عمده آن قضاوت کرد
[ترجمه ترگمان]تحلیل آن از فرهنگ پلیس قطعا \"نافذ و دقیق\" بود، که می توان آن را با محکومیت گسترده آن مورد قضاوت قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everyman wasn't as comprehensive and incisive as it might have been, but it was an intriguing, doleful documentary none the less.
[ترجمه گوگل]Everyman آنطور که ممکن بود جامع و واضح نبود، اما به هر حال مستندی جذاب و دلخراش بود
[ترجمه ترگمان]آدمیزاد \" به اندازه کافی جامع و قاطع نبود، اما این مستند یک مستند و doleful بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Celtic's pressure, though, was more insistent than incisive and the visitors defended comfortably enough.
[ترجمه گوگل]فشار سلتیک، هر چند، بیشتر از آن که تیز باشد، پافشاری کرد و میهمان به اندازه کافی راحت دفاع کردند
[ترجمه ترگمان]با این حال، فشار سلتیک (سلتیک)بیش از نافذ سازی بود و بازدیدکنندگان به اندازه کافی از آن ها دفاع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her ability to combine ravishing description with incisive analysis was outstanding.
[ترجمه گوگل]توانایی او در ترکیب توصیف جذاب با تجزیه و تحلیل دقیق، فوق العاده بود
[ترجمه ترگمان]توانایی او در ترکیب شرح دلربا با تجزیه و تحلیل دقیق برجسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reason probably is the incisive micro-habitats are appropriate to the acid-producing micro-organism.
[ترجمه گوگل]دلیل آن احتمالاً این است که زیستگاه‌های نافذ با میکروارگانیسم‌های تولیدکننده اسید مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]دلیل این امر احتمالا micro incisive است که برای میکرو ارگانیسم تولید کننده اسید مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With clarity and incisive scholarship, this volume offers a new appreciation of the work of artists from Van Dyck to the Pre-Raphaelites.
[ترجمه گوگل]با وضوح و دانش دقیق، این جلد قدردانی جدیدی از کار هنرمندان از Van Dyck تا Pre-Raphaelites ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب با استفاده از تحقیقات شفاف و قاطع، قدردانی جدیدی از کار هنرمندان وان Dyck به the پیش از Raphaelites ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This one incisive judgment of river secretary - general, it is wraparound to telling political height.
[ترجمه گوگل]این یک قضاوت دقیق دبیرکل رودخانه، به بیان بلندی های سیاسی می پردازد
[ترجمه ترگمان]این یک قضاوت جامع از دبیر کل رودخانه، it است که به ارتفاع سیاسی اشاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He combined curious qualities of naivety with incisive wit and worldly sophistication.
[ترجمه گوگل]او ویژگی های کنجکاو ساده لوحی را با شوخ طبعی نافذ و پیچیدگی دنیوی ترکیب کرد
[ترجمه ترگمان]او صفات عجیبی از ساده لوحی با تیزهوشی و پیچیدگی دنیوی ترکیب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیز (صفت)
caustic, sharp, pointed, pointy, acute, hot, keen, shrill, brisk, spiky, poignant, biting, bitter, incisive, trenchant, pungent, mordacious, sharp-pointed, snippy

قاطع (صفت)
decisive, definitive, final, decretive, decretory, categorical, overbearing, categoric, crucial, conclusive, incisive, trenchant, secant, magistral, unanswerable

برنده (صفت)
cutting, winning, incisive, conductive, trenchant, deferent, dissolvent

نافذ (صفت)
pervasive, dominant, incisive, trenchant, predominant, penetrating, penetrative, penetrant, influent

دندان پیشین (صفت)
incisive

ثنایا (صفت)
incisive

انگلیسی به انگلیسی

• sharp, cutting; penetrating; of or pertaining to the incisors (teeth adapted for cutting)
incisive speech or writing is clear and forceful; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : incise
✅️ اسم ( noun ) : incision / incisiveness
✅️ صفت ( adjective ) : incisive
✅️ قید ( adverb ) : incisively
incisive ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: پیشی
تعریف: مربوط به دندان های پیش|||متـ . بُرنده ای 2
1 - پیشگام و نافذ
2 - صریح و قاطع
3 - تیز

بپرس