incorrigible

/ˌɪnˈkɑːrədʒəbl̩//ɪnˈkɒrɪdʒəbl̩/

معنی: اصلاح ناپذیر، درست نشدنی، بهبودی ناپذیر
معانی دیگر: به ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: incapable of being controlled or influenced for the better.
مشابه: tough

- The parole board was convinced he was an incorrigible criminal and denied his parole once again.
[ترجمه گوگل] هیئت آزادی مشروط متقاعد شد که او یک جنایتکار اصلاح ناپذیر است و بار دیگر آزادی مشروط او را رد کرد
[ترجمه ترگمان] کمیته عفو مشروط متقاعد شده بود که او یک جنایتکار اصلاح ناپذیر است و یک بار دیگر عفو مشروط او را انکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: firmly established; unchangeable.
مشابه: confirmed

- an incorrigible addiction
[ترجمه گوگل] یک اعتیاد غیر قابل اصلاح
[ترجمه ترگمان] یک اعتیاد اصلاح ناپذیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an incorrigible pessimist
[ترجمه گوگل] یک بدبین اصلاح ناپذیر
[ترجمه ترگمان] یک مرد بدبین و اصلاح ناپذیر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: incorrigibly (adv.), incorrigibility (n.), incorrigibleness (n.)
• : تعریف: someone who cannot be controlled or improved.

جمله های نمونه

1. an incorrigible criminal
تبهکار اصلاح نشدنی

2. this child is incorrigible
این بچه آدم شدنی نیست.

3. "Sue, you are incorrigible!" he said.
[ترجمه گوگل]"سو، تو اصلاح ناپذیری!" او گفت
[ترجمه ترگمان]سو، تو اصلاح ناپذیر! او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because he was an incorrigible criminal, he was sentenced to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]چون جنایتکار اصلاح ناپذیری بود به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه ترگمان]چون او یک مجرم اصلاح ناپذیر بود، به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her husband is an incorrigible flirt.
[ترجمه گوگل]شوهرش یک عشوه گر اصلاح ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]شوهرش یک لاس اصلاح ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Peter, you are an incorrigible flirt!
[ترجمه گوگل]پیتر، تو یک لاس زدن اصلاح ناپذیری!
[ترجمه ترگمان]پیتر تو یک لاس اصلاح ناپذیر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gamblers are incorrigible optimists.
[ترجمه گوگل]قماربازان خوش بینانی اصلاح ناپذیر هستند
[ترجمه ترگمان]Gamblers خوش بینان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was an incorrigible liar too.
[ترجمه گوگل]او هم یک دروغگوی اصلاح ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او نیز یک دروغگوی اصلاح ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To the adults of the town, he was incorrigible.
[ترجمه گوگل]برای بزرگترهای شهر، او اصلاح ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]برای بزرگ ترها این شهر، این مرد اصلاح ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has an incorrigible fondness for persons of low birth and spends most of the day with them.
[ترجمه گوگل]او علاقه ای غیرقابل اصلاح به افراد کم سن دارد و بیشتر روز را با آنها می گذراند
[ترجمه ترگمان]او علاقه incorrigible نسبت به افراد تولد پایین دارد و بیشتر اوقات را با آن ها می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then she said I was incorrigible, and I said that was a compliment.
[ترجمه گوگل]بعد او گفت من اصلاح ناپذیرم و من گفتم این یک تعریف بود
[ترجمه ترگمان]بعد گفت که من اصلاح ناپذیر است و من گفتم که این یک تعریف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And even Cotton Fitzsimmons, an incorrigible optimist by nature, seemed to buy into that at least a little bit.
[ترجمه گوگل]و حتی کاتن فیتزسیمونز که ذاتاً یک خوشبین غیرقابل اصلاح بود، به نظر می رسید که حداقل کمی به آن علاقه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]و حتی کاتن Fitzsimmons، یک اصلاح ناپذیر که طبیعتا خوش بین بود، به نظر می رسید که دست کم کمی آن را بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's an incorrigible flirt!
[ترجمه گوگل]او یک لاس زدن اصلاح ناپذیر است!
[ترجمه ترگمان]این یک لاس اصلاح ناپذیر است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The corrupt elements who absolutely incorrigible party and the government can not escape a severe trial.
[ترجمه گوگل]عناصر فاسدی که حزب و دولت کاملا اصلاح ناپذیر هستند نمی توانند از محاکمه سخت فرار کنند
[ترجمه ترگمان]عناصر فاسد که کاملا اصلاح ناپذیر هستند و دولت نمی تواند از یک محاکمه شدید فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In truth, I found myself incorrigible with respect to order.
[ترجمه گوگل]در حقیقت، من خودم را از نظر نظم اصلاح ناپذیر دیدم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، من خود را با احترام و احترام یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلاح ناپذیر (صفت)
incorrigible

درست نشدنی (صفت)
incorrigible, irreclaimable

بهبودی ناپذیر (صفت)
incurable, incorrigible

انگلیسی به انگلیسی

• unreformable, hopelessly bad; uncontrollable, ungovernable; deep-seated, unchangeable, inveterate
someone who is incorrigible has faults that will never change; a formal word.

پیشنهاد کاربران

سامان ناپذیر ، درست نشدنی، بهبودناپذیر
آدم نشدنی
درست و بی نیاز از تصحیح
بهبودناپذیر
اصلاح ناپذیر

بپرس