incredulous

/ˌɪnˈkredʒələs//ɪnˈkredjʊləs/

معنی: بی اعتقاد، دیر باور
معانی دیگر: حاکی از شک داری، شک دار، شک مند، ناباور، شک اندیش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incredulously (adv.), incredulousness (n.)
(1) تعریف: in a state of skepticism, wonder, or disbelief.
متضاد: credulous

- He was incredulous when he heard that he had won the lottery.
[ترجمه گوگل] وقتی شنید که در قرعه کشی برنده شده است ناباور بود
[ترجمه ترگمان] وقتی شنید که بخت آزمایی برنده شده است، باور نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: demonstrating such a state.
متضاد: credulous

- an incredulous expression
[ترجمه گوگل] یک بیان ناباورانه
[ترجمه ترگمان] حالتی ناباورانه به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an incredulous look
نگاهی حاکی از ناباوری

2. I am wholly incredulous of the truth of his story.
[ترجمه گوگل]من کاملاً به حقیقت داستان او بی اعتقاد هستم
[ترجمه ترگمان]من کاملا از حقیقت داستان او نا اطمینان دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'You sold the car?' she asked, incredulous.
[ترجمه گوگل]"تو ماشین را فروختی؟" او با ناباوری پرسید
[ترجمه ترگمان]تو ماشین رو فروختی؟ با ناباوری پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A few incredulous spectators watched as Paterson, ranked 23rd in the world, beat the champion.
[ترجمه گوگل]چند تماشاگر ناباور شاهد شکست پترسون، رتبه 23 جهان، قهرمان بودند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از تماشاچیان باور اور به عنوان پترسون که در رده ۲۳ جهان قرار داشت و قهرمان را شکست دادند تماشا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave me an incredulous glance.
[ترجمه گوگل]او یک نگاه ناباورانه به من انداخت
[ترجمه ترگمان]نگاهی ناباورانه به من کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She shot him an incredulous look.
[ترجمه گوگل]نگاهی ناباورانه به او انداخت
[ترجمه ترگمان]نگاهی ناباورانه به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His voice was whispered, incredulous; something about the curious paths of his own life caused him endless surprise.
[ترجمه گوگل]صدای او زمزمه ای بود، ناباورانه چیزی در مورد مسیرهای کنجکاو زندگی خودش باعث تعجب بی پایانش شد
[ترجمه ترگمان]صدایش با ناباوری و ناباوری زمزمه می کرد؛ چیزی درباره راه های عجیب زندگی او باعث تعجب بی پایان او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I came to sensible awareness; to incredulous understanding.
[ترجمه گوگل]من به آگاهی معقول رسیدم به درک ناباورانه
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که با ناباوری و ناباوری به این موضوع پی بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In view of the latter's steady, incredulous gaze, I could not blame him.
[ترجمه گوگل]با توجه به نگاه ثابت و ناباور دومی، نمی توانستم او را سرزنش کنم
[ترجمه ترگمان]با نگاه خیره و ناباورانه، نمی توانستم او را سرزنش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The announcement was met by incredulous laughter.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه با خنده های ناباوری همراه شد
[ترجمه ترگمان]این خبر با خنده incredulous مصادف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The judges were so incredulous they twice remeasured the length of the course.
[ترجمه گوگل]داوران آنقدر بد باور بودند که دو بار طول دوره را دوباره اندازه گیری کردند
[ترجمه ترگمان]هیات داور آن قدر باور داشتند که دو بار در طول مسیر دو برابر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Everyone looked incredulous when I said I used to drive a taxi.
[ترجمه گوگل]وقتی گفتم تاکسی می‌رانم، همه ناباور به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]وقتی که گفتم تاکسی رانندگی می کنم، همه ناباورانه به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. 'Here?' said Kate, incredulous.
[ترجمه گوگل]'اینجا؟' کیت، ناباورانه گفت
[ترجمه ترگمان]اینجا؟ کیت ناباورانه گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Who stare at us with incredulous scorn.
[ترجمه گوگل]که با تمسخر ناباورانه به ما خیره می شوند
[ترجمه ترگمان]کسی که با ناباوری و ناباوری به ما نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی اعتقاد (صفت)
distrustful, mistrustful, incredulous, unbelieving

دیر باور (صفت)
incredulous, unbelieving, sceptical, skeptical

انگلیسی به انگلیسی

• disbelieving, skeptical, doubting
if someone is incredulous, they cannot believe what they have just heard.

پیشنهاد کاربران

۱. شکاک. بی اعتقاد ۲. ناباورانه. حاکی از ناباوری
مثال:
He becomes even more incredulous the following day when the experience is repeated.
او حتی در روز بعد وقتی تجربه {اش} تکرار شد بیشتر شکاک {و بی اعتقاد} شد.
an incredulous look
یک نگاه ناباورانه
credulous که متضادش هست یعنی زود باور؛ کسی که به همه چیز زود اعتماد و باور میکنه از ریشه credence لاتین اومده که تو انگلیسی شده credit
حالا incredulous یعنی دیرباور؛ ناباورانه؛ حالا یا بخاطر شک و تردید یا به قول دوستان در بهت و حیرت رفته
...
[مشاهده متن کامل]

Why am I here?" the witness responded in an incredulous tone
شاهد با لحنی مردد و ناباورانه پاسخ داد: چرا من اینجام؟!

بی ایمان
شکاک
دو به شک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : incredulity
✅️ صفت ( adjective ) : incredible / incredulous
✅️ قید ( adverb ) : incredibly / incredulously
بهت زده، حیرت زده
ظنین، مشکوک
باور نکردنی، غیر قابل باور، باورناپذیر، غیر قابل قبول
دیر باور

بپرس