indebted

/ˌɪnˈdetəd//ɪnˈdetɪd/

معنی: مدیون، مرهون، بدهکار، رهین منت
معانی دیگر: وامدار، مقروض، (مجازی) رهین منت، سپاسمند، ممنون

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: obligated to another person or persons, as for money or favors.
مترادف: beholden, obligated, obliged
مشابه: bound, constrained, in hock, in the red, liable, responsible

جمله های نمونه

1. indebted to the hilt
تا خرخره زیر قرض

2. i am indebted to you for life
تا زنده ام به تو مدیون خواهم بود.

3. i feel indebted to my parents
خود را مدیون والدینم می دانم.

4. he was heavily indebted to the bank
او سخت به بانک مقروض بود.

5. We're deeply indebted to you for your help.
[ترجمه گوگل]ما عمیقاً مدیون کمک شما هستیم
[ترجمه ترگمان]ما برای کمک شما عمیقا مدیون شما هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. no one indebted for others,while many people don't know how to cherish others.
[ترجمه گوگل]هیچ کس مدیون دیگران نیست، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چگونه دیگران را گرامی بدارند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مدیون دیگران نیست، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چطور دیگران را گرامی بدارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am deeply indebted to him for his help.
[ترجمه گوگل]من عمیقاً مدیون کمک او هستم
[ترجمه ترگمان]من برای کمک او عمیقا مدیون او هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No one indebted for others, while many people don't know how to cherish others.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به دیگران بدهکار نیست، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چگونه دیگران را گرامی بدارند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مدیون دیگران نیست، در حالی که بسیاری از مردم نمی دانند چطور دیگران را گرامی بدارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm deeply indebted to him.
[ترجمه گوگل]من عمیقاً مدیون او هستم
[ترجمه ترگمان]عمیقا به او مدیونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am greatly indebted to you for your help.
[ترجمه گوگل]من از کمک شما بسیار مدیون هستم
[ترجمه ترگمان]من برای کمک شما بسیار مدیون شما هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I am deeply indebted to my family for all their help.
[ترجمه گوگل]من عمیقاً مدیون خانواده ام برای همه کمک هایشان هستم
[ترجمه ترگمان]من عمیقا مدیون خانواده ام هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In fact I am even more indebted to the Doctor.
[ترجمه گوگل]در واقع من حتی بیشتر مدیون دکتر هستم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت بیشتر به دکتر مدیون هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I will be for ever indebted to people in those roles who encouraged me and who have taken an interest in my children.
[ترجمه گوگل]من تا ابد مدیون افرادی خواهم بود که در آن نقش‌ها مرا تشویق کردند و به فرزندانم علاقه نشان دادند
[ترجمه ترگمان]من برای همیشه مدیون افرادی هستم که در آن نقش هایی که من را تشویق کرده و به فرزندان خود علاقه داشته ام، مدیون آن ها هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Meanwhile state legislation protecting indebted small farmers has been abolished.
[ترجمه گوگل]در همین حال، قوانین ایالتی برای حمایت از کشاورزان کوچک بدهکار لغو شده است
[ترجمه ترگمان]در عین حال، قوانین ایالتی حفاظت از کشاورزان کوچک بدهکار از میان برداشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدیون (صفت)
beholden, indebted

مرهون (صفت)
beholden, indebted

بدهکار (صفت)
indebted

رهین منت (صفت)
indebted

انگلیسی به انگلیسی

• owing money to another, obligated to repay a monetary debt; beholden, obligated to another for a favor or service rendered
if you are indebted to someone, you owe them gratitude for something.
if you are indebted, you owe someone money; used in american english.

پیشنهاد کاربران

⬛ INDEBTED ⬛
adjective
[more indebted; most indebted] :
🔴 owing something ( such as money or thanks ) to someone or something : in debt
◀️ heavily/deeply indebted countries/companies
— often to
...
[مشاهده متن کامل]

The museum is deeply indebted to its many generous◀️ patrons
◀️ She will forever be indebted to the hospital staff for saving her son's life
⬛ INDEBTEDNESS ⬛
noun [noncount] — often to
◀️ She readily acknowledges her great indebtedness to the hospital staff for saving her son's life
Indebted تقریبا با Obliged هم معنیه
INDEBTED یعنی :
مدیون، بدهکار، مرهون

مدیون - بدهکار
مقروض
مرهون
indebted: owing money to someone
be indebted to somebody: to be very grateful to someone for the help they have given you
( مجازی ) مخلص - ممنون
Eg: I'm indebted to you.
مخلصتم.

بپرس