independence

/ˌɪndəˈpendəns//ˌɪndɪˈpendəns/

معنی: ازادی، استقلال، بی نیازی از دیگران
معانی دیگر: خودفرمانی، ناویختگی، خودباشی، جداسری، خودایستایی، ناوابستگی، شهر ایندیپندنس (در ایالت میسوری - امریکا)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or state of being independent.
مترادف: freedom, self-determination, self-reliance, self-sufficiency, self-support
متضاد: dependency
مشابه: autonomy, discretion, individualism, individuality, liberty, mobility, solvency

(2) تعریف: freedom from outside control.
مترادف: autonomy, freedom, liberty, self-determination, self-government, self-rule, sovereignty
مشابه: detachment, separation

جمله های نمونه

1. america's independence war
جنگ استقلال امریکا

2. financial independence
استقلال مالی

3. a country's independence
استقلال یک کشور

4. that country's independence was achieved two hundred years ago
آن کشور دویست سال پیش استقلال یافت.

5. they consider independence and freedom as the doorway to international peace
آنان استقلال و آزادی را راه وصول به صلح جهانی می دانند.

6. the attainment of independence
دستیابی به استقلال

7. they celebrate their independence day every year
هر سال روز استقلالشان را جشن می گیرند.

8. that country attained its independence two years ago
آن کشور دو سال پیش استقلال خود را به دست آورد.

9. union will bulwark our independence
همبستگی استقلال ما را صیانت خواهد کرد.

10. knowledge gives one poise and independence
دانش به انسان وقار و استقلال می دهد.

11. during the bicentennial celebrations of american independence
طی جشن های دویست ساله ی استقلال امریکا

12. in order to safeguard the country's independence
به منظور پاسداری استقلال کشور

13. In 18 Argentina declared its independence from Spain.
[ترجمه گوگل]در 18 آرژانتین استقلال خود را از اسپانیا اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]در ۱۸ مارس آرژانتین استقلال خود را از اسپانیا اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The district unilaterally proclaimed its independence from the national government.
[ترجمه گوگل]این منطقه به طور یکجانبه استقلال خود را از دولت ملی اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]این ناحیه به طور یک جانبه استقلال خود را از دولت ملی اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The peace settlement effectively acknowledged the country's independence.
[ترجمه گوگل]توافق صلح عملاً استقلال کشور را به رسمیت شناخت
[ترجمه ترگمان]این توافق صلح به طور موثر استقلال کشور را تایید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Tunisia achieved independence from French colonial rule in 195
[ترجمه گوگل]تونس در سال 195 از استعمار فرانسه استقلال یافت
[ترجمه ترگمان]تونس در سال ۱۹۵ از حکومت استعماری فرانسه به استقلال رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The Boers rebelled against British rule, proclaiming their independence on 30 December 1880.
[ترجمه گوگل]بوئرها علیه حکومت بریتانیا شورش کردند و در 30 دسامبر 1880 استقلال خود را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]هلندی تبارها علیه حکومت بریتانیا شورش کردند، و اعلام کردند که در ۳۰ دسامبر ۱۸۸۰ استقلال خود را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Human beings have a need for both independence and connectedness.
[ترجمه گوگل]انسان ها هم به استقلال و هم به ارتباط نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]انسان ها هم برای استقلال و هم پیوستگی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. His speech laid the groundwork for independence.
[ترجمه گوگل]صحبت های او زمینه ساز استقلال شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی زمینه را برای استقلال هموار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازادی (اسم)
release, emancipation, immunity, option, liberty, toleration, relief, freedom, independence, freeness, manumission

استقلال (اسم)
freedom, independence

بی نیازی از دیگران (اسم)
independence

تخصصی

[برق و الکترونیک] استقلال
[ریاضیات] نابستگی، استقلال، ناوابستگی، جداسری، غیروابستگی
[آمار] استقلال

انگلیسی به انگلیسی

• freedom; self-reliance, self-sufficiency; autonomy, self-rule
if a country has independence, it is not ruled by any other country.
if you refer to someone's independence, you are referring to the fact that they do not rely on other people.

پیشنهاد کاربران

استقلال، مستقل شدن
مثال: The country gained independence in 1947.
این کشور در سال ۱۹۴۷ استقلال پیدا کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
ناوابستگی
استقلال
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : independence / independent
✅️ صفت ( adjective ) : independent
✅️ قید ( adverb ) : independently
ازادی
بدون وابستگی
استقلال
عدم وابستگی، استقلال

بپرس