index finger

/ˈɪndeksˈfɪŋɡər//ˈɪndeksˈfɪŋɡə/

معنی: سبابه، انگشت نشان
معانی دیگر: انگشت سبابه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the finger between the thumb and the longest finger; forefinger.

جمله های نمونه

1. His index finger steadied on my suitcase.
[ترجمه گوگل]انگشت اشاره اش روی چمدانم ثابت شد
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره اش کف چمدان من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His index finger tightened on the trigger but then relaxed again.
[ترجمه گوگل]انگشت اشاره اش روی ماشه محکم شد اما دوباره شل شد
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره اش به ماشه سفت شد اما دوباره آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He suffered a hairline fracture of the right index finger.
[ترجمه گوگل]وی از ناحیه موی انگشت اشاره راست دچار شکستگی شد
[ترجمه ترگمان]او از شکستگی مو در سمت راست انگشت اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He hushed me with his index finger against his mouth.
[ترجمه گوگل]با انگشت اشاره اش روی دهانش مرا خفه کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا با انگشت اشاره اش روی دهانش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. George stuck out his index finger and raised his thumb.
[ترجمه گوگل]جورج انگشت اشاره اش را بیرون آورد و شستش را بالا آورد
[ترجمه ترگمان]جرج انگشت اشاره اش را بیرون آورد و شستش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He beckons to Fifi with his index finger crooked.
[ترجمه گوگل]با انگشت اشاره اش کج به فیفی اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]با انگشت اشاره اش کج و معوج به Fifi اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Using your index finger, make numerous indentations into dough.
[ترجمه گوگل]با انگشت اشاره، فرورفتگی های متعددی را در خمیر ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]استفاده از انگشت اشاره شما، علامت های متعددی را در خمیر ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My index finger started developing an involuntary twitch towards the fast forward button.
[ترجمه گوگل]انگشت اشاره من شروع به تکان غیر ارادی به سمت دکمه سریع به جلو کرد
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره من شروع به رشد یک حرکت غیر ارادی به سمت دکمه جلو رفتن سریع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the index finger of his left hand he wore a gold signet ring.
[ترجمه گوگل]در انگشت اشاره دست چپش انگشتر طلایی به دست داشت
[ترجمه ترگمان]روی انگشت سبابه دست چپش حلقه طلایی طلایی رنگی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The second man smiles, wags his index finger and picks up a copy of his company's annual report.
[ترجمه گوگل]مرد دوم لبخند می زند، انگشت اشاره اش را تکان می دهد و نسخه ای از گزارش سالانه شرکتش را برمی دارد
[ترجمه ترگمان]مرد دوم با انگشت اشاره کرد و یک نسخه از گزارش سالانه شرکت خود را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You place your index finger against your chin and rest the upper jaw on the top of it.
[ترجمه گوگل]انگشت اشاره خود را روی چانه قرار می دهید و فک بالایی را روی آن قرار می دهید
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره اش را روی چانه و فک بالا روی آن قرار می دهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She touches the small colorful patches with her index finger, and laughs.
[ترجمه گوگل]با انگشت اشاره اش تکه های رنگارنگ کوچک را لمس می کند و می خندد
[ترجمه ترگمان]با انگشت اشاره اش کف کوچک رنگی را لمس می کند و می خندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She wet her index finger and cleaned the spot off the mirror.
[ترجمه گوگل]انگشت اشاره اش را خیس کرد و نقطه را از روی آینه پاک کرد
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره اش را خیس کرد و جای آینه را تمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Using your thumb and index finger, remove soft, new green shoots to just above the set of leaves.
[ترجمه گوگل]با استفاده از انگشت شست و اشاره، شاخه های نرم و سبز رنگ جدید را دقیقاً بالای مجموعه برگ ها بردارید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از انگشت شست و سبابه خود، جوانه های سبز جدید را درست بالای مجموعه برگ ها ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبابه (اسم)
index, forefinger, index finger

انگشت نشان (اسم)
forefinger, index finger

انگلیسی به انگلیسی

• forefinger, first finger after the thumb
your index finger is the finger that is next to your thumb.

پیشنهاد کاربران

نام انگشتان رو در تصویر هم می تونید ببینید. . .
index finger
انگشتان دست به انگلیسی:
thumb = انگشت شست
index finger / first finger / forefinger = انگشت سبابه، انگشت اشاره
middle finger = انگشت میانی
ring finger = انگشت حلقه ( چهارمین انگشت از سمت شست )
pinky / pinkie / little finger = انگشت کوچک
index finger ( علوم تشریحی )
واژه مصوب: انگشت اشاره
تعریف: انگشت دوم دست از سمت شست که از سه بند تشکیل شده است
انگشت اشاره

بپرس