indissoluble

/ˌɪndɪˈsɒljʊbl̩//ˌɪndɪˈsɒljʊbl̩/

معنی: پایدار، تجزیه ناپذیر، ماندگار، غیر قابل حل، حل نشدنی، اب نشدنی، ناگداز، بهم نخوردنی، منحل نشدنی
معانی دیگر: پراکاوناپذیر، از هم پاشیده نشدنی، وانهش ناپذیر، استوار، ثابت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indissolubly (adv.), indissolubility (n.), indissolubleness (n.)
(1) تعریف: that cannot be broken apart or undone; firm and lasting.

- an indissoluble partnership
[ترجمه گوگل] یک مشارکت غیر قابل انحلال
[ترجمه ترگمان] شراکت ناگسستنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: that cannot be dissolved or decomposed.

جمله های نمونه

1. The Roman Catholic Church regards marriage as indissoluble.
[ترجمه گوگل]کلیسای کاتولیک روم ازدواج را غیر قابل انحلال می داند
[ترجمه ترگمان]کلیسای کاتولیک رومی ازدواج را \"ناگسستنی\" تلقی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The links between the two nations are indissoluble.
[ترجمه گوگل]پیوندهای بین دو ملت ناگسستنی است
[ترجمه ترگمان]پیوندهای بین دو ملت ناگسستنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Church considers marriage an indissoluble union; remarriage without the benefit of an annulment is understood to be adultery.
[ترجمه گوگل]کلیسا ازدواج را یک اتحاد ناگسستنی می داند ازدواج مجدد بدون منفعت فسخ زنا محسوب می شود
[ترجمه ترگمان]کلیسا ازدواج را یک پیوند ناگسستنی می داند، ازدواج مجدد بدون فسخ پیمان زناشویی، به عنوان زنا شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now an indissoluble management model. So, the study an important effect on country's economic development.
[ترجمه گوگل]اکنون یک مدل مدیریتی غیر قابل انحلال بنابراین، این مطالعه تأثیر مهمی بر توسعه اقتصادی کشور دارد
[ترجمه ترگمان]حالا یک مدل مدیریت ناپذیر بنابراین، این مطالعه تاثیر مهمی بر توسعه اقتصادی کشور دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because the science and art have the indissoluble bond originally.
[ترجمه گوگل]زیرا علم و هنر در اصل پیوند ناگسستنی دارند
[ترجمه ترگمان]زیرا علم و هنر دارای پیوند ناگسستنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Warlord and opium forge the indissoluble bound.
[ترجمه گوگل]جنگ سالار و تریاک مرز ناگسستنی را ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]Warlord و تریاک، bound نشدنی را می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In acid and alkali soil, there are mainly indissoluble bivalent or trivalent phosphates, which cannot be utilized by plants.
[ترجمه گوگل]در خاک اسیدی و قلیایی عمدتاً فسفات های دو ظرفیتی یا سه ظرفیتی غیرقابل حل وجود دارد که گیاهان نمی توانند از آنها استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]در خاک اسیدی و قلیایی، عمدتا فسفات bivalent و trivalent وجود دارد که نمی تواند توسط گیاهان مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jack - tar people indissoluble ask: " Why should you always wear red shirt to fight? "
[ترجمه گوگل]افراد ناگسستنی جک تار می پرسند: "چرا باید همیشه برای مبارزه پیراهن قرمز بپوشی؟"
[ترجمه ترگمان]جک - از آن می پرسید: \"چرا همیشه باید پیراهن قرمز می پوشید تا بجنگم؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beer and Qingdao, having the lot that indissoluble It'seems that.
[ترجمه گوگل]آبجو و چینگدائو، داشتن مقدار زیادی که غیر قابل تجزیه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آبجو و آبجو، که بسیار آن را ناگسستنی به نظر می آورد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His weather-beaten face was markedly engraved with his indissoluble bond with the sea latent with an extraordinary past.
[ترجمه گوگل]پیوند ناگسستنی او با دریای نهفته با گذشته‌ای خارق‌العاده، بر چهره‌ی آب‌زده‌اش نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]چهره weather با آن پیوند indissoluble که در آن نهفته بود با گذشته ای خارق العاده، کام لا engraved شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Very indissoluble, ask why he is willing so project oneself.
[ترجمه گوگل]بسیار غیر قابل تجزیه، بپرسید چرا او مایل است تا خود را فرافکنی کند
[ترجمه ترگمان]بسیار سفت و ناگسستنی، سوال کنید که چرا مایل است خود چنین پروژه ای را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. While adopting the indissoluble anode to electrolyze, it can play a role in controlling the grain size of the electrolytic copper powder effectively, but the output is lower.
[ترجمه گوگل]در حالی که از آند نامحلول برای الکترولیز استفاده می کند، می تواند نقش موثری در کنترل اندازه دانه پودر مس الکترولیتی داشته باشد، اما خروجی کمتر است
[ترجمه ترگمان]در حالی که آند آن آند را به electrolyze می پذیرد، می تواند در کنترل اندازه دانه پودر مس الکترولیتی به طور موثر نقش ایفا کند، اما خروجی آن کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Additionally a few son - in - law indissoluble its meaning.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این چند داماد معنای آن را غیر قابل تجزیه است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، چند پسر به نام \"نشدنی\" معنای آن را نادیده گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From then on human beings have developed an indissoluble bond with this material.
[ترجمه گوگل]از آن زمان به بعد، بشر پیوندی ناگسستنی با این ماده ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، بشر یک پیوند ناگسستنی با این ماده ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایدار (صفت)
abiding, stable, permanent, firm, constant, resistant, livelong, stanch, indissoluble, perdurable, faithful, changeless, unflinching, inexhaustible, undying, unfailing

تجزیه ناپذیر (صفت)
atomic, irresolvable, indissoluble, infrangible

ماندگار (صفت)
constant, persistent, continuous, indissoluble, perdurable, indelible, immanent, ineffaceable

غیر قابل حل (صفت)
indissoluble

حل نشدنی (صفت)
irresolvable, indissoluble, inextricable, insoluble, unsolved, insolvable

اب نشدنی (صفت)
indissoluble, irresoluble

ناگداز (صفت)
indissoluble, irresoluble

بهم نخوردنی (صفت)
indissoluble

منحل نشدنی (صفت)
indissoluble

تخصصی

[نساجی] حل نشو - غیر قابل حل - حل نشدنی - پایدار - تجزیه نشدنی

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be dissolved, cannot be decomposed or destroyed; cannot be dissolved in liquids; firm, stable
an indissoluble relationship or link can never be ended; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس