indoor

/ˈɪnˌdɔːr//ˈɪndɔː/

معنی: داخلی، خانگی، درونی، زیر سقف
معانی دیگر: وابسته به درون ساختمان، در داخل بنا، در جای سرپوشیده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: located or happening inside a house or building.
متضاد: outdoor

- an indoor tennis court
[ترجمه پ] یک زمین تنیس سرپوشیده
|
[ترجمه گوگل] زمین تنیس سرپوشیده
[ترجمه ترگمان] یک زمین تنیس سرپوشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an indoor picnic
[ترجمه محمد اسماعیل خسروی] محیط بسته
|
[ترجمه گوگل] یک پیک نیک داخلی
[ترجمه ترگمان] یک گردش در خانه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. indoor sports
ورزش در جاهای سرپوشیده

2. indoor sports
ورزش های داخل سالن،ورزش های بسته جای

3. an indoor court
پهنه (یا زمین) سرپوشیده

4. an indoor dress
لباس توی خانه

5. an indoor swimming pool
استخر شنای سرپوشیده

6. some communities still lack electricity and indoor plumbing
برخی از جوامع هنوز برق و آب لوله کشی ندارند.

7. Table tennis is an indoor game.
[ترجمه وحید] تنیس روی میز یک ورزش سرپوشیده است.
|
[ترجمه علی ۸] تنیس روی میز یک بازی فضای بسته است
|
[ترجمه گوگل]تنیس روی میز یک بازی داخل سالن است
[ترجمه ترگمان]تنیس روی میز بازی خانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Facilities include a large indoor pool, jacuzzi and sauna.
[ترجمه گوگل]امکانات شامل استخر بزرگ سرپوشیده، جکوزی و سونا می باشد
[ترجمه ترگمان]امکانات شامل استخر سرپوشیده بزرگ، jacuzzi و سونا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is a big indoor swimming pool in this hotel.
[ترجمه گوگل]در این هتل یک استخر سرپوشیده بزرگ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک استخر سرپوشیده بزرگ در این هتل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Too much central heating can harm indoor plants.
[ترجمه گوگل]گرمایش مرکزی بیش از حد می تواند به گیاهان داخلی آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]گرمایش مرکزی بیش از حد می تواند به گیاهان خانگی آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The indoor flower market is a big tourist attraction.
[ترجمه گوگل]بازار سرپوشیده گل یک جاذبه گردشگری بزرگ است
[ترجمه ترگمان]بازار گل سرپوشیده یک جاذبه توریستی بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Central heating is bad news for indoor plants.
[ترجمه گوگل]گرمایش مرکزی خبر بدی برای گیاهان داخلی است
[ترجمه ترگمان]گرمایش مرکزی برای کارخانه های داخلی بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Picnic areas, nine indoor areas including new reptile house, farm amusements and gift shop, tea rooms and tea gardens.
[ترجمه گوگل]مناطق پیک نیک، نه منطقه سرپوشیده از جمله خانه جدید خزندگان، سرگرمی های مزرعه و فروشگاه هدیه، اتاق های چای و باغ های چای
[ترجمه ترگمان]در مناطق Picnic، نه محوطه سرپوشیده از جمله خانه خزندگان جدید، سرگرمی های کشاورزی و مغازه هدایا، اتاق های چای و باغ های چای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Senators have free use of indoor tennis and basketball courts that private clubs charge $ 500 a year for. .
[ترجمه گوگل]سناتورها به طور رایگان از زمین های تنیس و بسکتبال سرپوشیده استفاده می کنند که باشگاه های خصوصی سالانه 500 دلار دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]سناتورها استفاده رایگان از زمین های تنیس سرپوشیده و بسکتبال را دارند که باشگاه های خصوصی سالیانه ۵۰۰ دلار هزینه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hotel has a heated indoor swimming pool.
[ترجمه گوگل]این هتل دارای یک استخر سرپوشیده آب گرم است
[ترجمه ترگمان]این هتل استخر شنای سرپوشیده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Sedrun has an indoor pool as an alternative to dips in glacial tarns.
[ترجمه گوگل]سدرون یک استخر سرپوشیده به عنوان جایگزینی برای غوطه ور شدن در تارهای یخبندان دارد
[ترجمه ترگمان]Sedrun یک استخر سرپوشیده دارد به عنوان یک جایگزین برای کاهش در یخچال یخچالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Intensive indoor rearing of livestock is relatively new and people are only just beginning to realise what it means for the animals.
[ترجمه گوگل]پرورش فشرده دام در داخل خانه نسبتاً جدید است و مردم تازه شروع به درک معنای آن برای حیوانات کرده اند
[ترجمه ترگمان]پرورش فضای داخلی دام نسبتا جدید است و مردم تازه شروع به درک معنای آن برای حیوانات کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Indoor leisure pool, adventure playground, shop and launderette.
[ترجمه گوگل]استخر تفریحی سرپوشیده، زمین بازی ماجراجویی، فروشگاه و خشکشویی
[ترجمه ترگمان]استخر فراغت، بازی ماجراجویی، مغازه و launderette
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

داخلی (صفت)
territorial, esoteric, innate, ben, internal, interior, inner, indoor, inward

خانگی (صفت)
domestic, indoor, household, homemade, homebred, homelike

درونی (صفت)
esoteric, innate, internal, interior, inner, indoor, inward, inmost, intestine, endogenous, innermost, subjective, midland, pectoral

زیر سقف (صفت)
indoor

تخصصی

[عمران و معماری] اندرونی
[سینما] صحنه های داخلی - فیلمبرداری داخلی - محوطه درونی - نمای دور داخلی

انگلیسی به انگلیسی

• occurring within a building, meant to be used inside
you use indoor to describe things inside a building rather than outside.

پیشنهاد کاربران

سرپوشیده
indoor
اَندَر ، اَندَرب
خانگی
Indoor cats generally live from 12 - 18 years of age
گربه های خانگی معمولاً از 12 تا 18 سالگی عمر می کنند
در مقابل indoor واژه ی outdoor را داریم
برای outdoors یک مثال :
Mosquitoes play an ecological role, serving as pollinators and as a food source for other wildlife. It's often said that mosquitoes serve no purpose other than to annoy humans. This is easy to believe as you are swatting away these bothersome insects while trying to enjoy the outdoors, but it is of course not true.
...
[مشاهده متن کامل]

پشه ها نقش اکولوژیکی ایفا می کنند و به عنوان گرده افشان و منبع غذایی برای سایر حیات وحش عمل می کنند. اغلب گفته می شود که پشه ها هیچ هدفی جز آزار دادن انسان ها ندارند. باور این موضوع آسان است زیرا شما در حال دور زدن این حشرات مزاحم هستید و سعی می کنید از فضای باز لذت ببرید، اما صددر صد این درست نیست.

داخلی
Indoor person means some one like being at home all the time
. the book : diary of a wimpy kid . ( dog days )
فضای داخلی
محوطه داخلی
درون سازمانی
درونی، اندرونی، سرپوشیده
داخلی - زیر سقف ( متضاد = outdoor )
داخلی . خانگی
[جا، فضا، مکان]
بسته ، سربسته
در داخل خانه
مکان سر پوشیده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس