inefficient

/ˌɪnəˈfɪʃənt//ˌɪnɪˈfɪʃnt/

معنی: بی کفایت
معانی دیگر: کم بازده، کم راندمان، ناکارا، بی عرضه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inefficiently (adv.)
(1) تعریف: using excessive time or means to produce or achieve results; wasteful; uneconomical.
متضاد: economical, efficient, expeditious

(2) تعریف: not producing or incapable of producing an intended effect; ineffective.
متضاد: efficient
مشابه: feeble, ineffective

جمله های نمونه

1. inefficient production methods
روش های فرآوری کم بازده

2. inefficient workmen
کارگران ناکارا

3. these inefficient sons of--bleep--will carry out no reform
این بی عرضه های پدر -- فلان -- هیچ اصلاحی نخواهند کرد.

4. the city's public transport system is old and inefficient
سازگان ترابری همگانی شهر قدیمی است و کارایی ندارد.

5. Their communication systems are inefficient in the extreme.
[ترجمه گوگل]سیستم های ارتباطی آنها در نهایت ناکارآمد است
[ترجمه ترگمان]سیستم های ارتباطی آن ها در نهایت بی کفایت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Existing methods of production are expensive and inefficient.
[ترجمه گوگل]روش های تولید موجود گران و ناکارآمد هستند
[ترجمه ترگمان]روش های موجود تولید گران و ناکارآمد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The region's heavy industry is still inefficient and moribund.
[ترجمه گوگل]صنایع سنگین منطقه همچنان ناکارآمد و رو به انقراض است
[ترجمه ترگمان]صنعت سنگین این منطقه هنوز ناکارآمد و در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government was perceived to be inert and inefficient.
[ترجمه گوگل]دولت بی‌تفاوت و ناکارآمد تلقی می‌شد
[ترجمه ترگمان]مشاهده شد که دولت بی اثر و ناکارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The department has been accused of being inefficient and hugely overstaffed.
[ترجمه گوگل]این اداره متهم به ناکارآمدی و پرسنل بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]این بخش متهم به ناکارآمد بودن و شدیدا overstaffed است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government refuses to prop up inefficient industries.
[ترجمه گوگل]دولت از حمایت از صنایع ناکارآمد خودداری می کند
[ترجمه ترگمان]دولت از تکیه کردن به صنایع ناکافی خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Overall, barter is a very inefficient means of organizing transactions.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، مبادله کالایی ابزار بسیار ناکارآمدی برای سازماندهی معاملات است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، مبادله کالا ابزار بسیار نامناسبی برای سازماندهی معاملات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government has been pouring money into inefficient state-owned industries and the country can no longer afford it.
[ترجمه گوگل]دولت پول را به سمت صنایع ناکارآمد دولتی سرازیر کرده است و کشور دیگر توان پرداخت آن را ندارد
[ترجمه ترگمان]دولت پول زیادی به صنایع ناکارآمد دولتی وارد کرده است و کشور دیگر توان مالی آن را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is an outdated and inefficient system.
[ترجمه گوگل]این یک سیستم قدیمی و ناکارآمد است
[ترجمه ترگمان]این سیستم یک سیستم منسوخ و ناکارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's disorganized, inefficient, never there when you want him - in short, the man's hopeless.
[ترجمه گوگل]او بی نظم است، ناکارآمد است، وقتی شما او را بخواهید هرگز آنجا نیست - خلاصه، مرد ناامید است
[ترجمه ترگمان]او disorganized، inefficient و هرگز وقتی که تو او را می خواهی، هیچ وقت آنجا نیست، این مرد بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The company was hamstrung by traditional but inefficient ways of conducting business.
[ترجمه گوگل]این شرکت به دلیل روش‌های سنتی اما ناکارآمد برای انجام کسب‌وکار دچار مشکل شده بود
[ترجمه ترگمان]این شرکت توسط روش های سنتی اما ناکافی برای انجام کسب وکار دچار آسیب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی کفایت (صفت)
incompetent, inefficient

انگلیسی به انگلیسی

• not producing the intended effect, wasteful of time or energy
a person, organization, system, or machine that is inefficient is badly organized and does not use resources, equipment, or time in the best possible way.

پیشنهاد کاربران

Not used because of old technology
دشوار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inefficiency
✅️ صفت ( adjective ) : inefficient
✅️ قید ( adverb ) : inefficiently
adjective
[more inefficient; most inefficient]
: not capable of producing desired results without wasting materials, time, or energy : not efficient
◀️an inefficient worker
◀️The delivery system was very inefficient.
◀️an inefficient use of fuel
بی عرضه
ناکارآمد
Not working in the best possible way
کم بازده ، کم بهر ، غیرموثر، ناکارامد، نامناسب

بپرس