infanticide

/ˌɪnˈfæntəˌsaɪd//ɪnˈfæntɪsaɪd/

معنی: کودک کشی، بچه کش، قاتل بچه جدید الولاده
معانی دیگر: نوزادکشی، بچه کشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: infanticidal (adj.)
(1) تعریف: the murder of an infant.

(2) تعریف: one who murders an infant.

جمله های نمونه

1. Give or take a touch of infanticide.
[ترجمه گوگل]نوزادکشی را بدهید یا بگیرید
[ترجمه ترگمان] یا یه دست بچه کش دار بزنم یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sarah Hrdy proposed that silent ovulation helps prevent infanticide because neither the husband nor the lover knows if he has been cuckolded.
[ترجمه گوگل]سارا هردی پیشنهاد کرد که تخمک‌گذاری بی‌صدا به جلوگیری از کودک‌کشی کمک می‌کند، زیرا نه شوهر و نه معشوق نمی‌دانند که او را زنجیر کرده‌اند یا خیر
[ترجمه ترگمان]سارا Hrdy پیشنهاد کرد که تخمک گذاری خاموش به جلوگیری از کشتن نوزاد کمک می کند، زیرا نه شوهر و نه عاشقی می داند که همسر او همسر او نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Infanticide, Herpes, tuberculosis, lameness, infertility, and stereotypic behavior are prevalent, and zoo elephant populations are not self-sustaining without importation.
[ترجمه گوگل]نوزاد کشی، تبخال، سل، لنگش، ناباروری و رفتارهای کلیشه ای شایع هستند و جمعیت فیل های باغ وحش بدون واردات خودکفا نمی شوند
[ترجمه ترگمان]بیماری تب خال، بیماری تب خال، لنگی،، ناباروری، و رفتار stereotypic رایج هستند و جمعیت های فیل در باغ وحش بدون واردات، خودکفا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Infanticide matrix, as a social phenomenon, has its particular social root.
[ترجمه گوگل]ماتریس کودک کشی به عنوان یک پدیده اجتماعی، ریشه اجتماعی خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]ماتریس Infanticide به عنوان یک پدیده اجتماعی ریشه اجتماعی خاص خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At places where infanticide occurred, the age distribution is more uniform, corresponding to full-term infancy.
[ترجمه گوگل]در مکان هایی که نوزادکشی رخ داده است، توزیع سنی یکنواخت تر است که مربوط به دوران نوزادی تمام مدت است
[ترجمه ترگمان]در مکان هایی که کودک کشی رخ می دهد توزیع سن بیشتر یکنواخت است و مطابق با دوران کودکی کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The imbalance of and women arising from female infanticide was the social reason of remarriage.
[ترجمه گوگل]عدم تعادل و عدم تعادل زنان ناشی از نوزادکشی دختر دلیل اجتماعی ازدواج مجدد بود
[ترجمه ترگمان]عدم تعادل زنان و زنان ناشی از نوزاد زن دلیل اجتماعی ازدواج مجدد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Homicide cover the crime of murder, manslaughter and infanticide.
[ترجمه گوگل]قتل جنایت قتل، قتل عمد و نوزادکشی را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]قتل، قتل قتل، قتل و بچه کش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Committee's solution was to persist with a separate offence of infanticide.
[ترجمه گوگل]راه حل کمیته این بود که با یک جرم جداگانه یعنی کودک کشی ادامه یابد
[ترجمه ترگمان]راه حل این کمیته عبارت بود از سختگیری نسبت به کشتن نوزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Female promiscuity in monkeys and apes can be explained by the need to share paternity among many males to prevent infanticide.
[ترجمه گوگل]بی بند و باری ماده در میمون ها و میمون ها را می توان با نیاز به اشتراک پدری در میان بسیاری از نرها برای جلوگیری از کودک کشی توضیح داد
[ترجمه ترگمان]هرزگی زنان در میمون ها و میمون ها را می توان با نیاز به به اشتراک گذاشتن پدر در میان بسیاری از مردان برای جلوگیری از کشتن نوزاد توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is obviously a premise that underpins the definition of infanticide.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که این مقدمه ای است که زیربنای تعریف کودک کشی است
[ترجمه ترگمان]این یک فرضیه است که از تعریف of حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Infanticide is a defence to murder, but it is more usual to charge infanticide in the first place.
[ترجمه گوگل]کودک کشی دفاع از قتل است، اما در وهله اول اتهام کودک کشی معمول تر است
[ترجمه ترگمان]Infanticide یک نوع دفاع از قتل است، اما در وهله اول مسئول کشتن نوزاد در وهله اول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In some places, it meant maternal mortality and female infanticide.
[ترجمه گوگل]در بعضی جاها به معنای مرگ و میر مادران و نوزادکشی دختران بود
[ترجمه ترگمان]در برخی مکان ها مرگ و میر مادران و نوزادان زن به معنی مرگ و میر مادران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In severe depression apathy can lead to neglect, irritability to physical harm, and depressive delusions to infanticide.
[ترجمه گوگل]در افسردگی شدید، بی تفاوتی می تواند منجر به غفلت، تحریک پذیری به آسیب جسمی و هذیان های افسردگی به کودک کشی شود
[ترجمه ترگمان]در افسردگی شدید افسردگی می تواند منجر به بی توجهی، زود رنجی به آسیب فیزیکی، و توهم افسردگی برای نوزاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Was this a massive bribe to save Will from a charge of infanticide and possibly the gallows?
[ترجمه گوگل]آیا این یک رشوه هنگفت برای نجات ویل از اتهام کودک کشی و احتمالاً چوبه دار بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا این رشوه بزرگی بود که ویل را از یک بچه کش دار و شاید چوبه دار نجات دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On 20 June Jane was indicted on a coroner's warrant on a charge of infanticide.
[ترجمه گوگل]در 20 ژوئن جین بر اساس حکم پزشکی قانونی به اتهام کودک کشی متهم شد
[ترجمه ترگمان]در بیست ماه ژوئن، جین به حکم قانونی پزشکی قانونی متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کودک کشی (اسم)
infanticide

بچه کش (اسم)
infanticide

قاتل بچه جدید الولاده (اسم)
infanticide

انگلیسی به انگلیسی

• murder of infants; one who murders infants
infanticide is the crime of killing a young child.

پیشنهاد کاربران

بپرس