in flight


حین پرواز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: occurring or available during a flight.

- an in-flight meal
[ترجمه مریم :)] یک وعده غذایی مخصوص پرواز
|
[ترجمه گوگل] یک وعده غذایی در پرواز
[ترجمه ترگمان] یک وعده غذایی برای پرواز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an in-flight movie
فیلمی که طی پرواز نشان داده می شود

2. The bird extended its wings in flight.
[ترجمه گوگل]پرنده در پرواز بال های خود را دراز کرد
[ترجمه ترگمان]پرنده بال هایش را در هوا بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bird is easily recognized in flight by the black band at the end of its tail.
[ترجمه گوگل]این پرنده در هنگام پرواز توسط نوار سیاه انتهای دمش به راحتی تشخیص داده می شود
[ترجمه ترگمان]پرنده به راحتی در پرواز توسط گروه سیاه در انتهای دمش به رسمیت شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The family was often in flight, hiding out in friends' houses.
[ترجمه گوگل]خانواده اغلب در حال فرار بودند و در خانه دوستان پنهان می شدند
[ترجمه ترگمان]خانواده اغلب در حال پرواز بودند و در خانه های دوستان پنهان شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The birds rose and dipped in flight.
[ترجمه گوگل]پرندگان در حال پرواز برخاستند و فرو رفتند
[ترجمه ترگمان]پرندگان از جا برخاستند و در پرواز فرو رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Left-wing opposition leaders, in flight from persecution, went across the border.
[ترجمه گوگل]رهبران اپوزیسیون چپ در فرار از آزار و اذیت، از مرز عبور کردند
[ترجمه ترگمان]رهبران جناح چپ اپوزیسیون در فرار از آزار و اذیت، از مرز عبور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These hawks are magnificent in flight, soaring and circling for long periods.
[ترجمه گوگل]این شاهین ها در پرواز باشکوه هستند، اوج می گیرند و برای مدت طولانی می چرخند
[ترجمه ترگمان]این بازها در پرواز بسیار عالی هستند و برای مدت های طولانی پرواز می کنند و دور می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is awesome to see these magnificent creatures in flight.
[ترجمه گوگل]دیدن این موجودات باشکوه در حال پرواز بسیار عالی است
[ترجمه ترگمان]دیدن این موجودات زیبا در پرواز خیلی حال میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The main character is a journalist in flight from a failed marriage.
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی یک روزنامه نگار است که از یک ازدواج ناموفق فرار می کند
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی یک روزنامه نگار در حال پرواز از یک ازدواج ناموفق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gait jerky, with tail often flirted, legs dangling in flight.
[ترجمه گوگل]راه رفتن تند، با دم اغلب معاشقه، پاهای آویزان در پرواز
[ترجمه ترگمان]gait خشک شده با دم باریک و legs که در پرواز به پرواز در می آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The First World War saw enormous advances in flight technology, and Glasgow was a major centre for aircraft production.
[ترجمه گوگل]جنگ جهانی اول شاهد پیشرفت های عظیمی در فناوری پرواز بود و گلاسکو مرکز اصلی تولید هواپیما بود
[ترجمه ترگمان]جنگ جهانی اول شاهد پیشرفت های عظیمی در فن آوری پرواز بود و گلاسکو مرکز اصلی تولید هواپیما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Watching a buzzard in flight is very similar to watching a glider - it just seems to float effortlessly.
[ترجمه گوگل]تماشای یک بوزن در حال پرواز بسیار شبیه به تماشای یک گلایدر است - به نظر می رسد که بدون زحمت شناور است
[ترجمه ترگمان]تماشای یک پرنده باز در پرواز بسیار شبیه به نگاه کردن یک گلایدر است - به نظر می رسد که بدون زحمت شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Scholars in flight from upheaval elsewhere congregated there. Vast quantities of manuscripts were transported there for safe-keeping and copying.
[ترجمه گوگل]دانشمندان در حال فرار از تحولات در جاهای دیگر در آنجا گرد آمدند مقادیر زیادی از نسخه های خطی برای نگهداری و نسخه برداری به آنجا منتقل شد
[ترجمه ترگمان]دانشمندان در حال پرواز در جاه ای دیگر در آنجا گرد هم آمدند مقادیر زیادی از نسخه های خطی برای نگهداری و کپی امن به آنجا منتقل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In flight, for instance, the engine tended to spray oil on the windshield of the cockpit.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در هنگام پرواز، موتور تمایل داشت روی شیشه جلوی کابین خلبان روغن بپاشد
[ترجمه ترگمان]برای مثال در پرواز، موتور مایل به پاشیدن روغن بر روی شیشه جلوی کابین خلبان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• you use in-flight to describe things that are used or take place on board an aeroplane.
in-flight, occurring during a journey in an aircraft

پیشنهاد کاربران

{هواپیمایی} در حال پرواز . حین پرواز
مثال:
Listen to some in - flight announcements and match them to pictures.
به چند تا {از} آگهی های حین پرواز گوش بدهید و آنها را با تصاویر جفت کنید.
حین پرواز

بپرس