innovate

/ˈɪnəˌvet//ˈɪnəveɪt/

معنی: نو اوری کردن، چیز تازه اوردن، بدعت گذاردن، ایین تازه ای ابتکار کردن، تغییرات و اصلاحاتی دادن در
معانی دیگر: نوآوری کردن، تازه اندیشی کردن، ابتکار کردن، ابداع کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: innovates, innovating, innovated
• : تعریف: to propose or implement a new method, approach, idea, or the like; make inventive changes.
مشابه: pioneer

- We can't be satisfied with the old methods of doing things; we need to innovate.
[ترجمه گوگل] ما نمی توانیم به روش های قدیمی انجام کارها راضی باشیم ما نیاز به نوآوری داریم
[ترجمه ترگمان] ما نمی توانیم از روش های قدیمی انجام کارها راضی باشیم؛ ما باید نوآوری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: innovative (adj.), innovator (n.)
• : تعریف: to propose or implement (new methods, approaches, ideas, or the like).
مشابه: pioneer

- She innovated techniques that advanced the sport of skating.
[ترجمه گوگل] او تکنیک هایی را ابداع کرد که باعث پیشرفت ورزش اسکیت شد
[ترجمه ترگمان] او تکنیک های innovated را که ورزش پاتیناژ را به نمایش می گذاشت، انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Henry Ford innovated the method of mass producing cars on an assembly line.
[ترجمه گوگل] هنری فورد روش تولید انبوه خودروها در خط مونتاژ را ابداع کرد
[ترجمه ترگمان] هنری فورد روش تولید انبوه ماشین های تولید انبوه را در خط مونتاژ ابداع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to innovate a new method
روش جدیدی را نوآوری کردن

2. The fashion industry is always desperate to innovate.
[ترجمه itza-chu] صنعت مد همیشه به دنبال ( یا منتظر ) نوآوری است.
|
[ترجمه گوگل]صنعت مد همیشه به دنبال نوآوری است
[ترجمه ترگمان]صنعت مد همیشه برای نوآوری نومید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We must innovate in order to make progress.
[ترجمه گوگل]برای پیشرفت باید نوآوری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید برای پیشرفت دست به نوآوری بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must constantly adapt and innovate to ensure success in a growing market.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از موفقیت در بازار رو به رشد، باید دائماً سازگار و نوآوری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به طور مداوم با نوآوری و نوآوری سازگار شویم تا از موفقیت در یک بازار رو به رشد اطمینان حاصل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their ability to innovate has allowed them to compete in world markets.
[ترجمه گوگل]توانایی آنها در نوآوری به آنها امکان رقابت در بازارهای جهانی را داده است
[ترجمه ترگمان]توانایی آن ها برای نوآوری به آن ها این امکان را می دهد تا در بازارهای جهانی رقابت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She could innovate and experiment, which she did, with real panache and obvious enjoyment.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست نوآوری کند و آزمایش کند، کاری که انجام داد، با قدرت واقعی و لذت آشکار
[ترجمه ترگمان]او می توانست نوآوری کند و تجربه کند، کاری که او کرده بود، با خودنمایی واقعی و لذت آشکاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We attach importance to innovate and exploder new products and insist on the management tenet of "mutual benefit, time, quality".
[ترجمه گوگل]ما به نوآوری و گسترش محصولات جدید اهمیت می دهیم و بر اصل مدیریت "نفع متقابل، زمان، کیفیت" اصرار داریم
[ترجمه ترگمان]ما برای نوآوری و انفجار محصولات جدید اهمیت قائل هستیم و بر اصول مدیریت \"سود متقابل، زمان، کیفیت\" تاکید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. SIFE is an engine, empowering us to innovate, create and overcome all the difficulties.
[ترجمه گوگل]SIFE موتوری است که ما را برای نوآوری، ایجاد و غلبه بر همه مشکلات توانمند می کند
[ترجمه ترگمان]SIFE یک موتور است، ما را توانمند می سازد تا نوآوری کنیم، ایجاد کنیم و همه مشکلات را برطرف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They can innovate by promoting remedies that are otherwise unfeasible or remote.
[ترجمه گوگل]آن‌ها می‌توانند با ترویج درمان‌هایی که در غیر این صورت غیرممکن یا از راه دور هستند، نوآوری کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند با ترویج داروهایی که غیر عملی یا دور از دسترس نیستند، نوآوری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Work with the internal engineering team to innovate specific product designs to meet application requirements.
[ترجمه گوگل]با تیم مهندسی داخلی برای نوآوری در طرح های محصول خاص برای برآورده کردن الزامات برنامه کار کنید
[ترجمه ترگمان]کار با تیم مهندسی داخلی برای نوآوری طرح های خاص محصول برای برآورده کردن نیازمندی های کاربردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So we must change our teaching concept, innovate training plans, build up new cooperative system and lay down relevant policies and rules.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما باید مفهوم تدریس خود را تغییر دهیم، برنامه های آموزشی را نوآوری کنیم، سیستم تعاونی جدیدی ایجاد کنیم و سیاست ها و قوانین مربوطه را وضع کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما باید مفهوم آموزشی خود را تغییر دهیم، برنامه های آموزشی را نوآوری کنیم، سیستم تعاونی جدیدی بسازیم و سیاست ها و قوانین مربوطه را یادداشت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Innovate constantly, Create maximum value for our clients.
[ترجمه گوگل]دائماً نوآوری کنید، حداکثر ارزش را برای مشتریان خود ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]نوآوری پیوسته، حداکثر ارزش را برای مشتریان خود ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We will innovate with persistence to highlight yours product.
[ترجمه گوگل]ما با پشتکار نوآوری خواهیم کرد تا محصول شما را برجسته کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با پایداری برای برجسته کردن محصول شما نوآوری خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Company introduces scientific office procedure, innovate constantly, and make company radiate the flourishing life.
[ترجمه گوگل]شرکت روش علمی اداری را معرفی می کند، دائماً نوآوری می کند و باعث می شود شرکت زندگی شکوفا شود
[ترجمه ترگمان]شرکت رویه اداری علمی را معرفی می کند، به طور مداوم نوآوری می کند، و شرکت را از زندگی پر رونق تابش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نو اوری کردن (فعل)
innovate

چیز تازه اوردن (فعل)
innovate

بدعت گذاردن (فعل)
innovate, novelise, novelize

ایین تازه ای ابتکار کردن (فعل)
innovate

تغییرات و اصلاحاتی دادن در (فعل)
innovate

تخصصی

[ریاضیات] نو آوری کردن

انگلیسی به انگلیسی

• make changes, bring in something new
to innovate means to introduce changes and new ideas.

پیشنهاد کاربران

⭕️🅥🅔🅡🅑
innovate = نوآوری کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
innovation = نوآوری
innovator = نوآور
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
innovative = نوآورانه
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
innovatively = بطور نوآورانه ای
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : innovate
اسم ( noun ) : innovation
صفت ( adjective ) : innovative / innovatory
قید ( adverb ) : _
نوآوری کردن
فعل نوآوری و ابداع کردن
خلاقیت به خرج دادن
تغییرات و اصلاحاتی دادن در، چیز تازه آوردن
ابتکار
نوآوری کردن، ابداع کردن
معنی اختراع نمیده اشتباه با invent نگیرید!!
معنی بهتر کردن چیزی که موجود هست با استفاده از خلاقیت میده

بپرس