inoperable

/ˌɪˈnɑːpərəbl̩//ˌɪnˈɒpərəbl̩/

معنی: غیر قابل جراحی، بکار نیداختنی
معانی دیگر: (جراحی) غیرقابل عمل جراحی (مثلا چون دیر شده است)، غیرعملی، ناکردنی، انجام ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not curable or improvable by surgery.
متضاد: curable, operable

- an inoperable tumor
[ترجمه گوگل] یک تومور غیرقابل عمل
[ترجمه ترگمان] یه تومور غیرقابل جراحی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: involving too much risk to life to permit surgery.

جمله های نمونه

1. inoperable cancer
سرطان غیر قابل عمل

2. He was diagnosed with inoperable lung cancer.
[ترجمه گوگل]او به سرطان ریه غیرقابل عمل تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]او مبتلا به سرطان ریه inoperable تشخیص داده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bombing rendered the airfield inoperable.
[ترجمه گوگل]بمباران فرودگاه را از کار انداخت
[ترجمه ترگمان]بمب گذاری زمین رو غیرقابل جراحی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fire rendered the port inoperable.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی بندر را از کار انداخت
[ترجمه ترگمان]آتش بندر غیرقابل جراحی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The policy was thought to be inoperable.
[ترجمه گوگل]تصور می شد که این سیاست غیرقابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]تصور می رفت که این سیاست inoperable باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Atwater had become increasingly incapacitated by an inoperable brain tumour during the last year of his life.
[ترجمه گوگل]آتواتر در آخرین سال زندگی خود به دلیل یک تومور مغزی غیرقابل عمل به طور فزاینده ای ناتوان شده بود
[ترجمه ترگمان]atwater به طور فزاینده ای براثر تومور مغزی inoperable در طول سال گذشته از کار افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Half of all aircraft are said to be inoperable and two thirds of all vessels are in port at any given time.
[ترجمه گوگل]گفته می شود نیمی از هواپیماها غیرقابل استفاده هستند و دو سوم همه کشتی ها در هر زمان معین در بندر هستند
[ترجمه ترگمان]گفته می شود نیمی از تمامی این هواپیماها inoperable و دو سوم تمام کشتی ها در هر زمانی در بندر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Further studies showed it to be inoperable.
[ترجمه گوگل]مطالعات بیشتر نشان داد که غیر قابل عمل است
[ترجمه ترگمان]مطالعات بیشتر نشان داد که باید inoperable باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Metastasis has rendered the tumor inoperable.
[ترجمه گوگل]متاستاز تومور را غیر قابل عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]Metastasis تومور را غیرقابل جراحی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. an inoperable brain tumour.
[ترجمه گوگل]یک تومور مغزی غیرقابل عمل
[ترجمه ترگمان]یه تومور مغزی غیرقابل جراحی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Steven Hurley, 4 a father of three from Barnsley, has tongue cancer that is now inoperable.
[ترجمه گوگل]استیون هرلی، 4 ساله، پدر سه فرزند اهل بارنزلی، به سرطان زبان مبتلا است که اکنون قابل جراحی نیست
[ترجمه ترگمان]استیون Hurley ۴ پدر سه فرزند از Barnsley، سرطان زبان دارد که در حال حاضر inoperable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It may also have a role in evaluation and surveillance of patients with inoperable carcinomas.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است در ارزیابی و نظارت بر بیماران مبتلا به کارسینوم غیرقابل جراحی نقش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است در ارزیابی و نظارت بر بیماران با inoperable carcinomas نقش داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Having survived peritonitis and a brain haemorrhage on top of an inoperable cancer, who was to speculate?
[ترجمه گوگل]پس از زنده ماندن از پریتونیت و خونریزی مغزی در بالای سرطان غیرقابل جراحی، چه کسی می‌توانست حدس بزند؟
[ترجمه ترگمان]پس از مرگ peritonitis و خونریزی مغزی در بالای یک سرطان inoperable، چه کسی باید احتکار کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Otherwise they may be confronted with a partially built, inoperable extension and serious deterioration in the existing service.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت ممکن است با یک پسوند نیمه ساخته شده، غیرقابل استفاده و خرابی جدی در سرویس موجود مواجه شوند
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، ممکن است با افزایشی جزیی، گسترش inoperable و وخامت جدی در خدمات موجود روبرو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قابل جراحی (صفت)
inoperable

بکار نیداختنی (صفت)
inoperable

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be cured by surgical means, cannot be treated by surgery (medical); inoperative, not operating, not functioning properly; not able to be used
an inoperable medical condition such as a tumour or cancer is one that cannot be removed or cured by a surgical operation.

پیشنهاد کاربران

بپرس