inquisition

/ˌɪnkwəˈzɪʃn̩//ˌɪnkwɪˈzɪʃn̩/

معنی: عذاب، استنطاق، جستجو، تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
معانی دیگر: بازجویی، رسیدگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: inquisitional (adj.)
(1) تعریف: an official inquiry, esp. for the purpose of enforcing political, social, or religious conformity.

- Religious leaders launched an inquisition with the aim of combating heresy and witchcraft.
[ترجمه گوگل] رهبران مذهبی با هدف مبارزه با بدعت و جادوگری تفتیش عقاید به راه انداختند
[ترجمه ترگمان] رهبران مذهبی تفتیش عقاید را با هدف مبارزه با بدعت و جادوگری آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of conducting such an inquiry.

(3) تعریف: an inquest or other legal investigation.

(4) تعریف: questioning that is prolonged, unrelenting, or brutal.

- The prisoner was beaten during his inquisition, but he revealed no secrets.
[ترجمه گوگل] این زندانی در جریان تفتیش عقاید مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اما او هیچ رازی را فاش نکرد
[ترجمه ترگمان] متهم هنگام تفتیش عقاید او شکست خورده بود، اما هیچ رازی را فاش نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: (cap.) a former agency of the Roman Catholic Church that investigated heresy and attempted to suppress it, esp. by violent means.

- The woman was accused of witchcraft and taken before members of the Inquisition.
[ترجمه گوگل] این زن به جادوگری متهم شد و نزد اعضای تفتیش عقاید برده شد
[ترجمه ترگمان] این زن متهم به جادوگری شد و قبل از اینکه اعضای دستگاه تفتیش افکار دستگیر شوند، دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The police subjected him to an inquisition that lasted 12 hours.
[ترجمه گوگل]پلیس او را تحت بازپرسی قرار داد که 12 ساعت به طول انجامید
[ترجمه ترگمان]پلیس او را مورد تفتیش قرار داد که ۱۲ ساعت به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The police subjected him to an inquisition that lasted two hours.
[ترجمه گوگل]پلیس او را تحت بازرسی قرار داد که دو ساعت به طول انجامید
[ترجمه ترگمان]پلیس مورد بازجویی قرار گرفت که دو ساعت به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had to face a two-hour inquisition from my parents about where I'd been.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم با یک بازپرسی دو ساعته از والدینم در مورد اینکه کجا بوده ام روبرو شوم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم با یک مصاحبه دو ساعته از پدر و مادرم در مورد جایی که بودم بازجویی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She then subjected me to an inquisition about my romantic life.
[ترجمه گوگل]سپس مرا در مورد زندگی عاشقانه ام تحت بازجویی قرار داد
[ترجمه ترگمان]اون موقع در مورد زندگی رمانتیک من بازجویی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Spanish Inquisition charged him with sinning against God and man.
[ترجمه گوگل]تفتیش عقاید اسپانیا او را متهم به گناه علیه خدا و انسان کرد
[ترجمه ترگمان]دستگاه تفتیش افکار اسپانیا او را متهم به گناه بر ضد خدا و انسان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was subjected to a lengthy inquisition into the state of my marriage and the size of my bank balance.
[ترجمه گوگل]من در مورد وضعیت ازدواج و اندازه موجودی بانکم مورد بازرسی طولانی مدت قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]در مورد ازدواج من و اندازه حساب بانکی من مورد بازجویی مفصل قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Inquisition of the Medieval Ages devised many demoniac means of torture.
[ترجمه گوگل]تفتیش عقاید قرون وسطی ابزارهای شیطانی بسیاری برای شکنجه ابداع کرد
[ترجمه ترگمان]دستگاه تفتیش افکار قرون وسطی روش های اهریمنی بسیاری را برای شکنجه ابداع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The detectives have turned the investigation into an inquisition.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان تحقیقات را به بازپرسی تبدیل کرده اند
[ترجمه ترگمان]کارآگاه تحقیقات تحقیقات رو به بازجویی تبدیل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In her present fragile state, an inquisition, nomatterhow well-intentioned, would have shattered her into a million pieces.
[ترجمه گوگل]در وضعیت شکننده کنونی اش، یک تفتیش عقاید، هر چند با نیت خوب، او را به میلیون ها تکه تکه می کرد
[ترجمه ترگمان]در وضعیت حساس و حساس او، تفتیش عقاید، با حسن نیت، او را خرد و تکه تکه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Here lay the road to the Inquisition.
[ترجمه گوگل]اینجا جاده تفتیش عقاید است
[ترجمه ترگمان]اینجا جاده دستگاه تفتیش افکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like the Catholic fundamentalists during the Inquisition, all fundamentalists want a social dictatorship where they are the dictators.
[ترجمه گوگل]مانند بنیادگرایان کاتولیک در جریان تفتیش عقاید، همه بنیادگرایان خواهان یک دیکتاتوری اجتماعی هستند که در آن خود دیکتاتور هستند
[ترجمه ترگمان]مانند بنیادگرایان کاتولیک در طول دستگاه تفتیش افکار، همه بنیادگرایان یک دیکتاتوری اجتماعی می خواهند که در آن دیکتاتورهای دیکتاتور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One almost wonders about which side of the Inquisition he is on.
[ترجمه گوگل]آدم تقریباً متعجب است که در کدام سمت تفتیش عقاید قرار دارد
[ترجمه ترگمان]شخص تقریبا در مورد آن طرف دستگاه تفتیش افکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And as there isn't an Inquisition any more, they take it out on the horses.
[ترجمه گوگل]و چون دیگر تفتیش عقاید وجود ندارد، آن را بر روی اسب ها بیرون می آورند
[ترجمه ترگمان]و چون دستگاه تفتیش افکار دیگر وجود ندارد، آن را روی اسب ها می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The message would be couched in Inquisition language; the Astropath would parrot the words out telepathically.
[ترجمه گوگل]پیام باید به زبان تفتیش عقاید بیان شود اخترشناس کلمات را به صورت تله پاتی طوطی وار بیان می کرد
[ترجمه ترگمان]پیام در زبان دستگاه تفتیش افکار تنظیم می شد؛ Astropath کلمات را از telepathically بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On Saturday morning, the inquisition had begun.
[ترجمه گوگل]صبح روز شنبه تفتیش عقاید آغاز شده بود
[ترجمه ترگمان]صبح روز شنبه، تفتیش عقاید آغاز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عذاب (اسم)
agony, tribulation, suffering, torture, torment, excruciation, rack, anguish, inquisition

استنطاق (اسم)
cross-examination, inquest, fishing expedition, inquisition, cross-question

جستجو (اسم)
search, probe, research, rummage, quest, hunt, inquisition, disquisition, prowl

تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا (اسم)
inquisition

تخصصی

[حقوق] تحقیق قضایی، ورقه حاوی رأی هیأت منصفه، تفتیش عقاید

انگلیسی به انگلیسی

• formal investigation; brutal questioning, prolonged interrogation; judicial investigation, inquiry (law)
an inquisition is an official investigation, especially one which is very thorough and uses harsh methods of questioning.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inquisition / inquisitiveness / inquisitor
✅️ صفت ( adjective ) : inquisitive / inquisitorial
✅️ قید ( adverb ) : inquisitively
تفتیش عقاید و یا باور پرسی و یا باور کاوی به عملی گفته می شود که قدرت مذهبی به جستجو و کند و کاو در عقاید و باورهای افراد اعم از بدعت گذاران، روشنفکران، اندیشمندان و متفکّران و به طور کلّی هر فردی که تفکّر و اندیشه ای متفاوت با دستگاه مذهبی حاکم دارد، می پردازد.
...
[مشاهده متن کامل]

روحانیّون مذهبی از ترویج اندیشه ها و تفکّرات جدید و متفاوت که زمینه های تغییرات اجتماعی و فرهنگی را به وجود می آورند، بیم دارند؛چرا که می پندارند نفوذ و قدرت آنها در اجتماع به خطر می افتد.
به همین دلیل روحانیّون مذهبی دگراندیشان را مرتد نامیده و ریختن خون آنان را مباح می شمارند.
تفتیش عقاید از جمله مسائلی است که باعث رکود اندیشه ورزی و عدم پیشرفت علم و دانش در تاریخ بوده است.
از معروف ترین قربانیان تفتیش عقاید، گالیله است که البته به علت بازگشت از عقیده اش که مبتنی بر خورشید مرکزی بود، مجازات نشد. دیگر قربانی معروف تفتیش عقاید جیوردانو برونو بود که به اتهام بدعت گذاری و عدم اعتقاد به زمین مرکزی و مخالفت آشکار با عقاید کلیسا، زنده زنده در آتش سوزانده شد.

1. تحقیق، رسیدگی
2. [به شوخی]سوال جواب ، سین جیم
دادگاه تفتیش عقاید

بپرس