instigate

/ˈɪnstəˌɡet//ˈɪnstɪɡeɪt/

معنی: بر انگیختن، تحریک کردن، وادار کردن
معانی دیگر: (به ویژه برای کارهای بد) برانگیختن، اغوا کردن، شوراندن، به شورش تحریک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: instigates, instigating, instigated
مشتقات: instigative (adj.), instigatingly (adv.), instigator (n.)
• : تعریف: to purposely agitate or incite; provoke; foment.
مشابه: incite, pick, provoke

- It was believed that leaders of a radical movement instigated the riot.
[ترجمه گوگل] اعتقاد بر این بود که رهبران یک جنبش رادیکال شورش را تحریک کردند
[ترجمه ترگمان] اعتقاد بر این بود که رهبران یک جنبش رادیکال شورش را تحریک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Revolutionaries instigated an uprising against the government.
[ترجمه Edris nozari] انقلابیون شورشی را علیه حکومت برانگیختند
|
[ترجمه گوگل] انقلابیون علیه حکومت قیام کردند
[ترجمه ترگمان] Revolutionaries شورش علیه دولت را تحریک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The government will instigate new measures to combat terrorism.
[ترجمه گوگل]دولت اقدامات جدیدی را برای مبارزه با تروریسم آغاز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]دولت تدابیر تازه ای را برای مبارزه با تروریسم ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It would not prove worthwhile to instigate a nuclear attack.
[ترجمه گوگل]تحریک یک حمله اتمی ارزش ندارد
[ترجمه ترگمان]اثبات یک حمله هسته ای ارزش چندانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Envious village elders would instigate whispering campaigns against them, or accuse them directly of witchcraft.
[ترجمه گوگل]بزرگان دهکده حسود کمپین های زمزمه ای را علیه آنها برمی انگیختند یا مستقیماً آنها را به جادوگری متهم می کردند
[ترجمه ترگمان]ریش سفیدان روستای Envious علیه آن ها تبلیغ می کنند و یا آن ها را به جادوگری متهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Harry bought it last year to instigate an eighteen-month ground-up rebuild by a dedicated team of experienced Fouga engineers.
[ترجمه گوگل]هری سال گذشته آن را خریداری کرد تا یک تیم اختصاصی از مهندسان باتجربه Fouga را به مدت هجده ماه بازسازی کند
[ترجمه ترگمان]هری سال گذشته آن را برای ایجاد انگیزه برای بازسازی یک ساختمان هجده ماهه برای یک تیم اختصاصی با مهندسین ماهر خریداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am sure this archaeological evidence will instigate much discussion and debate among Egyptologists.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که این شواهد باستان شناسی بحث و بحث زیادی را در میان مصر شناسان برانگیخته خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]من مطمئن هستم که این مدرک باستان شناسی بحث و جدل بسیاری در میان Egyptologists را تحریک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't instigate rigid hierarchies, discourage huge pay differentials, democratise decision-making and don't set impossible standards for leaders.
[ترجمه گوگل]سلسله مراتب سفت و سخت را ایجاد نکنید، تفاوت های عظیم در پرداخت ها را دلسرد نکنید، تصمیم گیری را دموکراتیک کنید و استانداردهای غیرممکن را برای رهبران تعیین نکنید
[ترجمه ترگمان]سلسله مراتب سفت و سخت را تحریک نکنید، تفاوت های پرداختی بزرگ را discourage و تصمیم گیری را دموکراتیک کردن و استانداردهای غیر ممکن برای رهبران را تعیین نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Abettors, who instigate others to commit crimes, are not only the instigators but also the disseminator of criminal intent.
[ترجمه گوگل]عاملانی که دیگران را به ارتکاب جرم تحریک می کنند، نه تنها محرک، بلکه انتشار دهنده قصد مجرمانه نیز هستند
[ترجمه ترگمان]abettors که دیگران را تحریک می کند تا مرتکب جرم شوند، نه تنها the بلکه the قصد جنایی نیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some even warned me they would instigate a boycott of my books if I came.
[ترجمه گوگل]حتی برخی به من هشدار دادند که اگر بیایم، کتاب‌هایم را تحریم خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]حتی بعضی از آن ها به من هشدار داده بودند که اگر من بیایم، تحریم را از دست خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Possibly is receives the media to instigate only then such the extreme.
[ترجمه گوگل]احتمالاً تنها در این صورت است که رسانه‌ها به این افراطی‌ها دامن می‌زنند
[ترجمه ترگمان]ممکن است رسانه ها تنها پس از آن، رسانه ها را تحریک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some even warned me they would instigate a 3 boycott of my books if I came.
[ترجمه گوگل]حتی برخی به من هشدار دادند که اگر بیایم کتاب‌هایم را 3 تحریم می‌کنند
[ترجمه ترگمان]برخی حتی به من هشدار دادند که اگر من بیایم، هر سه کتاب مرا تحریم خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His object was to instigate a little rebellion on the part of the bishop.
[ترجمه گوگل]هدف او برانگیختن کمی شورش از طرف اسقف بود
[ترجمه ترگمان]هدف او این بود که اندکی شورش را از جانب اسقف تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The congress set up a special department to instigate the thing!
[ترجمه گوگل]کنگره یک بخش ویژه برای تحریک این موضوع ایجاد کرد!
[ترجمه ترگمان]مجلس یک سازمان ویژه تشکیل داده تا قضیه رو تحریک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. China must instigate implementation industrialization and the double job that expand intellectual economy.
[ترجمه گوگل]چین باید صنعتی سازی و کار مضاعف را که اقتصاد فکری را گسترش می دهد تحریک کند
[ترجمه ترگمان]چین باید صنعتی سازی اجرایی و کار دوگانه ای که اقتصاد فکری را توسعه می دهد، را تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Party B shall not instigate the driver to drive by breaching relevant operation regulations, or otherwise all consequential loss and damages to Party A shall rely on Party B.
[ترجمه گوگل]طرف B نباید با نقض مقررات عملیات مربوطه راننده را وادار به رانندگی کند، یا در غیر این صورت، تمام خسارات و خسارات ناشی از طرف A باید به طرف B متکی باشد
[ترجمه ترگمان]حزب B راننده را تحریک نخواهد کرد تا با تخطی از مقررات مربوط به عملیات، یا در غیر این صورت همه تلفات و خسارات مهم به حزب A بر حزب B تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

وادار کردن (فعل)
enforce, have, move, influence, compel, oblige, persuade, induce, impel, endue, instigate

انگلیسی به انگلیسی

• stir up, incite, agitate, inflame, excite, provoke
to instigate an event or situation means to cause it to happen; a formal word.

پیشنهاد کاربران

دو تا معنی داره
1 ) شروع کردن و استارت زدن یک سری اقدامات یا فرایندها ( در حوزه politics & laws استفاده میشه )
The government will instigate new measures to combat terrorism
دولت اقدامات جدیدی را برای مبارزه با تروریسم آغاز خواهد کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) برانگیختن و تحریک کسی به انجام کاری ( معنی منفی داره ) این معنی در لانگمن اومده نه کمبریج
He accused union leaders of instigating the disturbances
او سران اتحادیه را به تحریک ( برای شروع ) آشوب ها متهم کرد

به جریان انداختن
به راه انداختن
اقدام کردن به
مبادرت کردن
شروع کردن
تخم حرکتی را کاشتن
تحریک کردن
تحریک ب شورش شوراندن برانگیختن و اغوا
تحریک کردن کسی برای انجام دادن کاری ( بد )

بپرس