instinctively


بغریزه، ازروی غریزه، بطور غیر ارادی، خودبخود، ازروی شعوریافراست

جمله های نمونه

1. i instinctively blinked to avoid the bright light
برای احتراز از نور شدید به طور غریزی چشم برهم زدم.

2. Every man feels instinctively that all the beautiful sentiments in the world weigh less than a single lovely action. James Russell Lowell
[ترجمه گوگل]هر مردی به طور غریزی احساس می کند که وزن تمام احساسات زیبای دنیا کمتر از یک عمل دوست داشتنی است جیمز راسل لاول
[ترجمه ترگمان]هر کس به طور غریزی احساس می کند که تمام احساسات زیبایی در جهان کم تر از یک عمل دوست داشتنی است جیمز راسل لوول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As he leaned towards her she instinctively recoiled.
[ترجمه گوگل]همانطور که او به سمت او خم شد، او به طور غریزی عقب نشست
[ترجمه ترگمان]وقتی به سمت او خم شد به طور غریزی خود را عقب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I acted instinctively because I had been trained and drilled to do just that.
[ترجمه گوگل]من به طور غریزی عمل می‌کردم زیرا برای انجام این کار آموزش دیده بودم
[ترجمه ترگمان]از روی غریزه عمل کردم چون تربیت شده بودم و این کار را کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Instinctively he hung back in the shelter of a rock.
[ترجمه گوگل]به طور غریزی در پناه سنگی آویزان شد
[ترجمه ترگمان]به طور غریزی به پشت صخره پناه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pilot instinctively maneuvered to avoid them.
[ترجمه گوگل]خلبان به طور غریزی مانور داد تا از آنها دوری کند
[ترجمه ترگمان]خلبان به طور غریزی از آن ها اجتناب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I instinctively raised my arm to protect my face.
[ترجمه گوگل]به طور غریزی دستم را بالا بردم تا از صورتم محافظت کنم
[ترجمه ترگمان]به طور غریزی بازویم را بلند کردم تا از صورتم محافظت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Without conscious thought, she instinctively placed a hand on his arm.
[ترجمه گوگل]بدون فکر آگاهانه، به طور غریزی دستی را روی بازوی او گذاشت
[ترجمه ترگمان]بی آن که فکر کند، به طور غریزی دستش را روی بازوی او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I found myself smiling back instinctively when our eyes met.
[ترجمه گوگل]وقتی چشمانمان به هم رسید، متوجه شدم که به طور غریزی در حال لبخند زدن هستم
[ترجمه ترگمان]وقتی نگاهمان با هم تلاقی کرد خودم را به طور غریزی لبخند زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She knew instinctively that he was dangerous.
[ترجمه گوگل]او به طور غریزی می دانست که او خطرناک است
[ترجمه ترگمان]از روی غریزه می دانست که او خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He knew instinctively where he would find her.
[ترجمه گوگل]او به طور غریزی می دانست کجا او را پیدا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]به طور غریزی می دانست که او را کجا خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He knew instinctively that something was wrong.
[ترجمه گوگل]او به طور غریزی می دانست که چیزی اشتباه است
[ترجمه ترگمان]به طور غریزی می دانست که چیزی اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fish instinctively fight their way upstream against the current.
[ترجمه گوگل]ماهی ها به طور غریزی راه خود را در بالادست با جریان می جنگند
[ترجمه ترگمان]ماهی ها به طور غریزی با روش خود در برابر جریان مبارزه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do women instinctively want to find a mate and never stray?
[ترجمه گوگل]آیا زنان به طور غریزی می خواهند جفتی پیدا کنند و هرگز گمراه نشوند؟
[ترجمه ترگمان]زن ها به طور غریزی دوست دارند یک جفت جفت پیدا کنند و هیچ وقت گم و گور نمی شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• naturally, spontaneously, intuitively, automatically

پیشنهاد کاربران

ز رویِ غریزه، به حکمِ غریزه، بنا به غریزه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : instinct
✅️ صفت ( adjective ) : instinctive / instinctual
✅️ قید ( adverb ) : instinctively
ناخودآگاه
Without thinking
Intuitively
Naturally
بدون فکر کردن، غریضی و بی اراده، با ذات و احساس درونی
E. g. Animals are instinctively drawn to those who like them
حیوون ها بصورت غریزی جذب کسایی میشن که خوششون از اونا میاد
از روی غریزه و بدون فکر
به طور غیر ارادی
نه از روی اراده و فکر
( دست خودم/ش نبود )
هنوز املای کلمۀ غریزی رو بلد نیستن و به جای اون �غریضی� می نویسن، بعد میان معادل فارسی هم پیشنهاد می کنن! شما اول فارسیت رو تقویت کن، بعد بیا معادل برای کلمات انگلیسی بنویس.
واضح، روشن
احساسی - بدون تفکر

بپرس