instrumentality

/ˌɪnstrəmenˈtæləti//ˌɪnstrʊmenˈtælɪti/

واسطه، عامل، وسیله، شوند، دستیاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: instrumentalities
(1) تعریف: the means by which something is done; agency.
مشابه: agency, agent, means

(2) تعریف: the quality or condition of being instrumental.

جمله های نمونه

1. Feminism exists outside the realm of political instrumentality, as an idea.
[ترجمه گوگل]فمینیسم خارج از قلمرو ابزار سیاسی، به عنوان یک ایده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فمینیسم نیز به عنوان یک ایده خارج از قلمرو ابزار سیاسی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The particular blend of instrumentality and expressiveness for given individuals is a matter for empirical investigation.
[ترجمه گوگل]ترکیب خاص ابزار و بیان برای افراد معین موضوعی برای بررسی تجربی است
[ترجمه ترگمان]ترکیب خاص ابزار و بیانگری برای افراد معین، موضوعی برای بررسی تجربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Plasma technology is an abnormal instrumentality for chemical engineering and brings new vital force.
[ترجمه گوگل]فناوری پلاسما یک ابزار غیرعادی برای مهندسی شیمی است و نیروی حیاتی جدیدی به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]فن آوری پلاسما یک ابزار غیر عادی برای مهندسی شیمی است و نیروی حیاتی جدیدی را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Through the instrumentality of the police he was able to locate his relatives.
[ترجمه گوگل]از طریق ابزار پلیس او توانست بستگان خود را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]او از طریق کمک پلیس توانست بستگانش را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of things: The material cause or instrumentality whereby effects are produced; but implying a rational employer or contriver.
[ترجمه گوگل]از اشیاء: علت مادی یا وسیله ای که به وسیله آن معلول ها ایجاد می شود اما دلالت بر یک کارفرما یا مجعول منطقی دارد
[ترجمه ترگمان]از همه چیز: عامل مادی و یا ابزار کاری که به موجب آن اثرات ایجاد می شوند؛ اما به طور ضمنی یک کارفرما یا contriver منطقی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Export - Import Bank is an instrumentality of the government.
[ترجمه گوگل]بانک صادرات و واردات ابزار دولت است
[ترجمه ترگمان]بانک صادرات - واردات یک ابزار از دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As an important instrumentality, science education should occupy the spirit.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک ابزار مهم، آموزش علم باید روح را اشغال کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک ابزار مهم، آموزش علوم باید روح را اشغال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The teaching material is the instrumentality of bearing the weight ofthe teaching contents.
[ترجمه گوگل]مواد آموزشی ابزار تحمل وزن مطالب آموزشی است
[ترجمه ترگمان]مطالب آموزشی به عنوان ابزاری برای حمل بار محتوی آموزش به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The key points, thermodynamics balance and adjustment instrumentality are used to solve the water power unbalance.
[ترجمه گوگل]نکات کلیدی، تعادل ترمودینامیک و ابزار تنظیم برای حل عدم تعادل قدرت آب استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]نکات کلیدی، تعادل ترمودینامیکی و ابزار تنظیم برای حل عدم تعادل قدرت آب مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has the considerable characters of technology and instrumentality besides common characters of works.
[ترجمه گوگل]علاوه بر شخصیت‌های رایج آثار، دارای شخصیت‌های قابل‌توجهی از فناوری و ابزار است
[ترجمه ترگمان]این سبک دارای ویژگی های قابل توجهی از تکنولوژی و ابزار در کنار ویژگی های مشترک آثار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Without the instrumentality of a free press liberty could not be preserved.
[ترجمه گوگل]بدون ابزار یک مطبوعات آزاد، آزادی نمی تواند حفظ شود
[ترجمه ترگمان]بدون کمک یک آزادی مطبوعات آزاد نمی توانست حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One that serves as a means; an instrumentality.
[ترجمه گوگل]چیزی که به عنوان وسیله عمل می کند ابزاری
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها به عنوان وسیله استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Publicity and instrumentality are both the attributes of public administration power.
[ترجمه گوگل]تبلیغات و ابزاری بودن هر دو از ویژگی های قدرت مدیریت دولتی هستند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات و ابزار، هم ویژگی های قدرت مدیریت دولتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Speech analysis has two kinds of operating forms, while the analysis of speech instrumentality state may be inverted into the analysis of speech reciprocal state.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل گفتار دو نوع شکل عملیاتی دارد، در حالی که تحلیل حالت ابزار گفتار ممکن است به تجزیه و تحلیل حالت متقابل گفتار معکوس شود
[ترجمه ترگمان]تحلیل گفتار دو نوع فرم اجرایی دارد، در حالی که تجزیه و تحلیل وضعیت ابزار گفتار ممکن است به تجزیه و تحلیل وضعیت دوطرفه گفتاری تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] سازمان تابعه، دستگاه تابعه، تشکیلات

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being instrumental; help, assistance, means

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : instrument / instrumental / instrumentalist / instrumentation / instrumentality
✅️ صفت ( adjective ) : instrumental
✅️ قید ( adverb ) : instrumentally

بپرس