insupportable

/ˌɪnsəˈpɔːrtəbl̩//ˌɪnsəˈpɔːtəbl̩/

معنی: سخت، دشوار، طاقت فرسا، غیر قابل مقاومت، تحمل ناپذیر
معانی دیگر: غیرقابل تحمل، توان فرسا، تاب نیاوردنی، بی تاب کننده، بی تابگر، اثبات نشدنی (یا نکردنی)، بی اساس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insupportably (adv.)
(1) تعریف: not tolerable; unbearable.
متضاد: bearable, supportable
مشابه: unbearable

- Your disrespectful attitude toward your fellow employees is insupportable, and unless it changes immediately, you'll be fired.
[ترجمه گوگل] نگرش بی‌احترامی شما نسبت به همکارانتان غیرقابل حمایت است و اگر فوراً تغییر نکند، اخراج خواهید شد
[ترجمه ترگمان] رفتار disrespectful نسبت به کارکنان شما تحمل ناپذیر است، و اگر بلافاصله تغییر کند، شما اخراج خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The pain had become insupportable and surgery could no longer be avoided.
[ترجمه گوگل] درد غیر قابل تحمل شده بود و دیگر نمی شد از جراحی جلوگیری کرد
[ترجمه ترگمان] درد غیرقابل تحمل شده بود و جراحی دیگر نمی توانست از آن اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not capable of being defended or justified.
متضاد: supportable

- an insupportable argument
[ترجمه گوگل] یک استدلال غیرقابل پشتیبانی
[ترجمه ترگمان] این استدلال تحمل ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an insupportable claim
[ترجمه گوگل] ادعایی غیر قابل اثبات
[ترجمه ترگمان] یک ادعای تحمل ناپذیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. insupportable charges
اتهامات بی اساس

2. insupportable pain
درد غیر قابل تحمل

3. a insupportable burden
بار توان فرسا

4. Too much spending on rearmament would place an insupportable burden on the nation'sproductive capacity.
[ترجمه گوگل]هزینه های بیش از حد برای تسلیح مجدد، بار غیرقابل تحملی را بر ظرفیت تولید کشور وارد می کند
[ترجمه ترگمان]خرج کردن در rearmament غیرقابل تحمل بود و بار سنگینی را بر دوش ملت می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can't hold with him — he's insupportable.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم او را تحمل کنم - او غیرقابل حمایت است
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم او را تحمل کنم - غیرقابل تحمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Life without Anna had no savour, was tedious, insupportable.
[ترجمه گوگل]زندگی بدون آنا هیچ طعمی نداشت، خسته کننده و غیرقابل تحمل بود
[ترجمه ترگمان]زندگی بدون آن که آنا طعم آن را استشمام کند، خسته کننده و تحمل ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The war had put an insupportable financial burden on the country.
[ترجمه گوگل]جنگ بار مالی غیرقابل تحملی را بر دوش کشور گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]جنگ، بار مالی سنگینی را بر کشور تحمیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Staffing levels are currently insupportable.
[ترجمه گوگل]سطح کارکنان در حال حاضر غیر قابل پشتیبانی است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر سطح کارکنان غیرقابل تحمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It would be insupportable if these were to be examined one at a time.
[ترجمه گوگل]اگر اینها در یک زمان مورد بررسی قرار گیرند غیرقابل پشتیبانی است
[ترجمه ترگمان]اگر قرار باشد یکی یکی از آن ها را معاینه کنند، تحمل ناپذیر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His wife is the worst and most insupportable wife since Xanthippe.
[ترجمه گوگل]همسر او بدترین و ناتوان ترین همسر پس از زانتیپ است
[ترجمه ترگمان]زنش بدترین و most زن دنیاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The heat of this summer is really insupportable.
[ترجمه گوگل]گرمای این تابستان واقعا غیر قابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]گرمای این تابستان واقعا غیرقابل تحمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You are thinking insupportable it would be to spend many evenings in such a tedious company.
[ترجمه گوگل]فکر می کنید غیرقابل تحمل است که شب های زیادی را در چنین شرکتی خسته کننده بگذرانید
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی غیرقابل تحمل است که شب های زیادی را در چنین شرکت خسته کننده ای سپری کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I resolve to free mankind from the insupportable burden of the existence of those lurking ruffians.
[ترجمه گوگل]من مصمم هستم که بشریت را از بار غیرقابل تحمل موجودیت آن غمخواران در کمین رها کنم
[ترجمه ترگمان]تصمیم می گیرم که بشریت را از بار تحمل ناپذیر زندگی آن دزدان دریایی آزاد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Insupportable debts are the core of the US economy's difficulties.
[ترجمه گوگل]بدهی های غیرقابل تحمل هسته اصلی مشکلات اقتصاد ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]بدهی Insupportable هسته مشکلات اقتصادی آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

دشوار (صفت)
hard, difficult, uphill, knotted, sore, laborious, tough, sticky, formidable, arduous, onerous, strait, intolerable, slippery, slippy, inexplicit, insupportable, inexplicable, nerve-racking, spinose, spiny

طاقت فرسا (صفت)
onerous, repugnant, exhausting, intolerable, unbearable, unsupportable, unendurable, insupportable, insufferable, torturous

غیر قابل مقاومت (صفت)
ineluctable, irresistible, insupportable

تحمل ناپذیر (صفت)
intolerable, unbearable, insupportable, insufferable

انگلیسی به انگلیسی

• insufferable, intolerable, unendurable, unbearable; having no basis in fact, unprovable, unsubstantiated, inconclusive
if you find something insupportable, you find it so unpleasant that you cannot accept it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس