intentness


جدیت، سعی، سرگرمی، توجه، ملازمت

جمله های نمونه

1. There was an air of intentness about him, a concentrated purpose that set a whole carillon of alarm bells ringing.
[ترجمه گوگل]هوای غم و اندوهی در مورد او وجود داشت، هدفی متمرکز که باعث به صدا درآمدن یک کاریلون کامل از زنگ های خطر شد
[ترجمه ترگمان]او با نگاهی نافذ به او خیره شده بود که صدای ناقوس زنگ های هشدار را به صدا در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Buck did not comprehend that silent intentness, nor the eager way with which they were licking their chops.
[ترجمه گوگل]باک آن اهتمام ساکت و مشتاقانه را که با آن کاسه هایشان را لیس می زدند، درک نکرد
[ترجمه ترگمان]باک درک نمی کرد که این حالت تضرع آمیز، نه اشتیاق و اشتیاقی که آن ها را لیس می زدند، درک نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I suspect that the couscous made me ramble, but he listened with absolute intentness, interrupting only to ask questions.
[ترجمه گوگل]من گمان می‌کنم که کوسکوس مرا وادار به غوغا کرد، اما او با جدیت کامل گوش می‌داد و فقط برای پرسیدن سؤال حرفش را قطع می‌کرد
[ترجمه ترگمان]من حدس می زنم که the باعث شد من در حال گردش باشم، اما با نگاهی دقیق، که فقط برای سوال کردن از او حرف می زد، حرفش را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Though near nightfall, the rank-smelling weed-flowers glowed as if they would not close for intentness, and the waves of colour mixed with the waves of sound.
[ترجمه گوگل]گرچه نزدیک به شب بود، گل‌های علف‌های هرز خوش‌بو چنان می‌درخشیدند که گویی برای دقت بسته نمی‌شوند، و امواج رنگی با امواج صدا مخلوط می‌شوند
[ترجمه ترگمان]هر چند که نزدیک غروب بود، گل هایی که بوی عطر می دادند، مثل این که آن ها به آن ها توجهی نداشتند، و امواج رنگ ها هم با امواج صدا مخلوط می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The luminary was a golden-haired, beaming, mild-eyed, God-like creature, gazing down in the vigour and intentness of youth upon an earth that was brimming with interest for him.
[ترجمه گوگل]نورافشان موجودی بود طلایی مو، درخشان، چشم معتدل و خداگونه، که با نشاط و اراده جوانی به زمینی که برای او پر از علاقه بود خیره می شد
[ترجمه ترگمان]این شخص نورانی، با چشمانی درخشان، با چشمانی مهربان، با چشمانی مهربان، با نگاهی سرشار از نیروی جوانی بر روی زمینی که سرشار از علاقه به او بود، خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Prince Andrey watched every word and gesture of Speransky's with peculiar intentness .
[ترجمه گوگل]شاهزاده آندری هر کلمه و ژست اسپرانسکی را با دقت خاصی تماشا می کرد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده آندره هر کلمه و حرکات Speransky را با نگاهی خاص می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They came stalking through the long grass with great intentness.
[ترجمه گوگل]آنها با جدیت زیاد از میان چمن های بلند تعقیب می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با احتیاط از میان علف های بلند بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For God is but a great will pervading all things by nature of its intentness .
[ترجمه گوگل]زیرا خداوند اراده بزرگی است که بر اساس ماهیتش همه چیز را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]چه، خداوند بزرگ است که همه چیز را با توجه به ماهیت of پر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being concentrated or focused; determination, resoluteness; purposefulness

پیشنهاد کاربران

بپرس