inter

/ˌɪnˈtɜːr//ɪnˈtɜː/

معنی: در خاک نهادن، مدفون ساختن، در قبر نهادن، زیر خاک پوشاندن
معانی دیگر: دفن کردن، به خاک سپردن، خاک کردن، پیشوند:، میان، بین [international]

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inters, interring, interred
• : تعریف: to bury in a grave or tomb.
متضاد: disinter, exhume
مشابه: bury, inhume

- They interred her body in the churchyard.
[ترجمه گوگل] جسد او را در حیاط کلیسا دفن کردند
[ترجمه ترگمان] جسدش را در حیاط کلیسا به خاک سپردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: among; between.

- interlace
[ترجمه گوگل] در هم آمیختن
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- intercontinental
[ترجمه گوگل] بین قاره ای
[ترجمه ترگمان] درون بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- interlude
[ترجمه Rahim2br] با هم عوض کردن/شدن
|
[ترجمه گوگل] میان گویی
[ترجمه ترگمان] interlude
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: mutual; reciprocal.

- interchange
[ترجمه گوگل] تبادل
[ترجمه ترگمان] دور هم جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- interdisciplinary
[ترجمه گوگل] میان رشته ای
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- interact
[ترجمه گوگل] تعامل داشتن
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an inter vivos monetary gift
هدیه ی پولی از یک شخص زنده به شخص دیگر

2. All species will breed inter se.
[ترجمه گوگل]همه گونه ها در بین خود زاد و ولد خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]همه گونه ها به طور کامل تولید خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inter Milan were unlucky to lose the match.
[ترجمه حمید رضا یوسفی] اینتر میلان با بدشانسی شکست خورد
|
[ترجمه گوگل]اینترمیلان بدشانس بود که بازی را باخت
[ترجمه ترگمان]اینتر میلان بدشانسی آورد که مسابقه را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inter Milan have signed two new midfielders.
[ترجمه حمیدرضا یوسفی] اینترمیلان دو هافبک جدید را جذب کرد
|
[ترجمه گوگل]اینترمیلان دو هافبک جدید به خدمت گرفت
[ترجمه ترگمان]اینتر میلان دو midfielders جدید امضا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Inter player was swift to respond with a counter-attack.
[ترجمه گوگل]بازیکن اینتر سریعا با یک ضد حمله پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]بازیکن به سرعت واکنش نشان داد تا با یک حمله متقابل پاسخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The paper discussed, inter alia, political, economic, and social issues.
[ترجمه گوگل]این مقاله از جمله موضوعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را مورد بحث قرار داد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد موضوعات اجتماعی، اقتصادی، اقتصادی و اجتماعی بحث و تبادل نظر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Executives at Inter. net confirmed the purchase but would not disclose financial terms.
[ترجمه گوگل]مدیران اینتر نت خرید را تایید کرد اما شرایط مالی را فاش نکرد
[ترجمه ترگمان]Executives در بین خالص این خرید را تایید کرد اما شرایط مالی را فاش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The university de - emphasized inter - collegiate football.
[ترجمه گوگل]دانشگاه بر فوتبال بین دانشگاهی تاکید کرد
[ترجمه ترگمان]دانشگاه de، فوتبال دانشگاهی را مورد تاکید قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sweet Caroline Inter is a name synonymous with functional, practical footwear for the leisure sports market.
[ترجمه گوگل]Sweet Caroline Inter نامی مترادف با کفش های کاربردی و کاربردی برای بازار ورزش های اوقات فراغت است
[ترجمه ترگمان]کارولین Inter شیرین یک نام مترادف با کفش های کاربردی و کاربردی برای بازار ورزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prime minister was primus inter pares in the cabinet-the first among equals.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در کابینه نخست وزیر بود - اولین نفر در میان برابران
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در میان کابینه primus inter بود - اولی در میان آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The status of optical inter(?)onnection application in WSI today is given in this paper for the first time, and both the problems and the solution are according to pra(?)tical processing steps.
[ترجمه گوگل]وضعیت کاربرد اتصال بین (؟) نوری در WSI امروز برای اولین بار در این مقاله ارائه شده است، و هم مشکلات و هم راه حل طبق مراحل پردازش pra(?)تیکی هستند
[ترجمه ترگمان]وضعیت نوری (؟ کاربرد onnection در WSI امروزه برای اولین بار در این مقاله ارایه شده است، و هم مشکلات و هم راه حل با توجه به pra (؟) این مراحل در حال پردازش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Executive Secretary, Inter - ministerial Commission on Nuclear Energy in Mexico.
[ترجمه گوگل]دبیر اجرایی کمیسیون بین وزیران انرژی هسته ای در مکزیک
[ترجمه ترگمان]دبیر اجرایی، کمیسیون بین دولتی انرژی هسته ای در مکزیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do you offer an inter - bank transfer service?
[ترجمه گوگل]آیا خدمات انتقال بین بانکی ارائه می دهید؟
[ترجمه ترگمان]آیا سرویس انتقال بین بانکی را پیشنهاد می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Seedorf is sure that Inter are not better than Milan despite the win.
[ترجمه گوگل]سیدورف مطمئن است که اینتر با وجود برد بهتر از میلان نیست
[ترجمه ترگمان]Seedorf مطمئن است که علی رغم پیروزی، اینتر میلان بهتر از میلان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The inter influence between Hmong language and Chinese is conspicuous as a result of the long time contacts between the two ethnic groups.
[ترجمه گوگل]تأثیر متقابل بین زبان همونگ و چینی در نتیجه تماس های طولانی مدت بین دو گروه قومی مشهود است
[ترجمه ترگمان]تاثیر متقابل بین زبان Hmong و چینی ها در نتیجه تماس طولانی مدت بین دو گروه نژادی مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در خاک نهادن (فعل)
inhume, inter

مدفون ساختن (فعل)
inter

در قبر نهادن (فعل)
inter

زیر خاک پوشاندن (فعل)
inter

تخصصی

[مهندسی گاز] بین
[نساجی] میانی ( در شیمی )
[ریاضیات] بین، میان، در میان قرار دادن

انگلیسی به انگلیسی

• bury, put in a grave
between
to inter someone means to bury them; a formal word.
inter- combines with adjectives and nouns to form adjectives that describe something as moving, existing, or happening between similar things or groups of people. for example, inter-governmental relations are relations between governments.

پیشنهاد کاربران

how do you interd to make that happen?
اینجا ب معنای قصد داشتنه و خواستنه !!
متقابل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه ( در معنای دفن کردن/به خاک سپردن ) اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inter
✅️ اسم ( noun ) : interment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
بنا بر واژه نامه ریشه شناسی واژگانی ( اتیمولوژی ) این همریشه همان �اندر� فارسی است.
بعنوان پیوشند:بین
international بین المللی
میان [فارسی]، بین [عربی]
inter: میان [فارسی]، بین [عربی]
intra: درون [فارسی]، داخل [عربی]
extra: برون/بیرون [فارسی]، خارج [عربی]
نمونه ها:
internet: میان شبکه [فارسی]، بین شبکه [بیگانه]، میان شبکه ای [فارسی]، بین شبکه ای [بیگانه]، اینترنت ( شبکه ای که میان ( :بین ) کشورها است و همه کشورها به آن دست رسی دارند )
...
[مشاهده متن کامل]

intranet: درون شبکه [فارسی]، داخل شبکه [بیگانه]، درون شبکه ای [فارسی]، داخل شبکه ای [بیگانه] اینترانت ( شبکه ای که درون ( :داخل ) یک کشور است و تنها همان کشور به آن دسترسی دارد )
extranet: برون/بیرون شبکه [فارسی]، خارج شبکه [بیگانه]، برون/بیرون شبکه ای [فارسی]، خارج شبکه ای [بیگانه] ( چیزی که روی شبکه نیست و کسی به آن دسترسی ندارد )
intercellular: میان یاخته [فارسی]، بین سلول [بیگانه]، میان یاخته ای [فارسی]، بین سلولی [بیگانه] ( چیزی که میان یاخته ها ( :بین سلول ها ) است )
intracellular: درون یاخته [فارسی]، داخل سلول [بیگانه]، درون یاخته ای [فارسی]، داخل سلولی [بیگانه] ( چیزی که درون یاخته ( :داخل سلول ) است )
extracellular: برون/بیرون یاخته [فارسی]، خارج سلول [بیگانه]، برون/بیرون یاخته ای [فارسی]، خارج سلولی [بیگانه] ( چیزی که بیرون/بیرون یاخته ( :خارج سلول ) است )

inter
" ایندر " اگر دقت کنیم تلفظش بر اساس همریشه و همتلفظی در فارسی و انگلیسی، همان " اندر " یا اندرون ، میان، بین - میباشد. البته در native که تلفظ دقیقش با حذف t همراه است . . . اینِر .
INTER: بین
INTRA: درون
اندر، اندرون ( هم ریشگی زبان های هندواروپایی )
بعنوان پیشوند:
مابین : inter
درون، داخل : intra
بین
Inter laminar
بین لایه ای
بین between
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس