interconnection

/ˌɪntərkəˈnekʃn̩//ˌɪntəkəˈnekʃn̩/

معنی: اتصالی داخلی
معانی دیگر: اتصالی داخلی

جمله های نمونه

1. This stores the interconnection weights between arrays of discrete emitters and detectors.
[ترجمه گوگل]این وزن های اتصال بین آرایه های گسسته و آشکارسازها را ذخیره می کند
[ترجمه ترگمان]این امر وزن های اتصال بین آرایه های ساطع کننده گسسته و ردیاب صوتی را ذخیره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How the interconnection weights are changed is the function of the learning algorithm.
[ترجمه دئ] نحوه تغییر وزن ها، تابعی از الگوریتم یادگیری است
|
[ترجمه گوگل]چگونگی تغییر وزن های اتصال متقابل تابع الگوریتم یادگیری است
[ترجمه ترگمان]نحوه تغییر وزن ها، تابعی از الگوریتم یادگیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reich tended to ignore the interconnection, but it was an important one for Freud's sociology.
[ترجمه گوگل]رایش تمایل داشت که ارتباط متقابل را نادیده بگیرد، اما برای جامعه شناسی فروید این ارتباط مهم بود
[ترجمه ترگمان]رایش تمایل داشت که روابط را نادیده بگیرد، اما این یکی برای جامعه شناسی فروید مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The homiletic nod toward the interconnection of general education and research is commonplace.
[ترجمه گوگل]اشاره به ارتباط متقابل آموزش و پژوهش عمومی امری عادی است
[ترجمه ترگمان]The به سوی اتصال کلی آموزش عمومی و تحقیقات اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is also a much closer interconnection than in Britain between political elites and administrative elites within the state.
[ترجمه گوگل]همچنین ارتباط بسیار نزدیک تری نسبت به بریتانیا بین نخبگان سیاسی و نخبگان اداری در داخل ایالت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین روابط بسیار نزدیک تر از بین نخبگان سیاسی و نخبگان اجرایی در دولت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The proposed satellite interconnection system that I was fighting so hard to stop suddenly looked terribly appealing.
[ترجمه گوگل]سیستم اتصال ماهواره‌ای پیشنهادی که من به شدت برای توقف آن مبارزه می‌کردم، ناگهان بسیار جذاب به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]سیستم اتصال داخلی پیشنهادی که من با آن مبارزه می کردم، ناگهان بسیار جذاب به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The methods of 3D interconnection can be classified into the wire bonding, flip chip, through silicon via(TSV) and film wire technology, whose advantages and disadvantages are analyzed.
[ترجمه گوگل]روش های اتصال سه بعدی را می توان به اتصال سیم، تراشه فلیپ، از طریق سیلیکون از طریق (TSV) و تکنولوژی سیم فیلم طبقه بندی کرد که مزایا و معایب آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]روش های اتصال ۳ بعدی را می توان به پیوند سیم، تراشه، از طریق سیلیکون از طریق (TSV)و تکنولوژی سیمی ساخت، که مزایا و معایب آن تحلیل می شوند، دسته بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An interconnection between two A . C . systems operating at independent frequencies.
[ترجمه گوگل]ارتباط متقابل بین دو A سی سیستم هایی که در فرکانس های مستقل کار می کنند
[ترجمه ترگمان]اتصال بین دو A ج سیستم هایی که در فرکانس های مستقل عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Interconnection and Interworking is realized among editing system, DIV playout system and MAMS.
[ترجمه گوگل]اتصال و کار متقابل بین سیستم ویرایش، سیستم پخش DIV و MAMS تحقق می یابد
[ترجمه ترگمان]اتصال داخلی و تعامل بین سیستم ویرایش، سیستم DIV DIV و MAMS تشخیص داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper describe tasks allocation in Multistage Interconnection Network(MIN). Internal conflicts and External partition are the main bottlenecks in MIN.
[ترجمه گوگل]این مقاله تخصیص وظایف را در شبکه اتصال چند مرحله ای (MIN) توصیف می کند تضادهای داخلی و پارتیشن خارجی گلوگاه های اصلی MIN هستند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به توصیف تخصیص وظایف در شبکه ارتباطی multistage (MIN)می پردازد درگیری های داخلی و تجزیه و تحلیل داخلی عبارت از تنگناهای اصلی در دقیقه بندی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Network interconnection shall conform to the principles of transparency, reasonableness and non - discrimination.
[ترجمه گوگل]اتصال شبکه باید با اصول شفافیت، معقول بودن و عدم تبعیض مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اتصال شبکه باید مطابق با اصول شفافیت، معقول بودن و عدم تبعیض باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Interconnection switch and loop network feeder switch are analyzed.
[ترجمه گوگل]سوئیچ اتصال و سوئیچ تغذیه شبکه حلقه مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]سوییچ اتصال داخلی و سوئیچ چرخشی شبکه مورد بررسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A two - layer parallel optical interconnection network with rotary joint function was designed.
[ترجمه گوگل]یک شبکه اتصال نوری موازی دو لایه با عملکرد اتصال دوار طراحی شد
[ترجمه ترگمان]یک شبکه اتصال دو لایه موازی با یک تابع مشترک دوار طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The notion of string stability countably infinite interconnection of a class of nonlinear system was introduced.
[ترجمه گوگل]مفهوم پایداری رشته اتصال بی نهایت قابل شمارش یک کلاس از سیستم های غیر خطی معرفی شد
[ترجمه ترگمان]مفهوم پایداری رشته و اتصال بی نهایت یک کلاس از یک سیستم غیرخطی معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتصالی داخلی (اسم)
interconnection

تخصصی

[سینما] اتصال داخلی
[برق و الکترونیک] اتصال فی مابین، اتصال داخلی

انگلیسی به انگلیسی

• mutual connection, reciprocal connection between two or more things

پیشنهاد کاربران

اندرهابندش
( Andarhābandesh )
�اندر� ( inter ) و �هابند� ( connect ) و �‍ِش� ( ion )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ شلختگی و نابسامانی که در زبان ما هست دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
...
[مشاهده متن کامل]

• ازین گذشته، احمقانه است که برای واژگانی که از پیشوند تشکیل شده اند، همتاهای آمیخته و چند واژه ای برابرنهاده بشن؛ چراکه همیشه پیشوندها از واژه ها پویاتر و کارا تر اند.
• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام اند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه در دانش و ویستا ( Science ) کاربرد فراوان داره.
واژه ی �اندرهابند� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

به هم پیوستگی
در networking به معنای: اتصال یا ارتباط بین دو شبکه الکترونیکی .
ارتباط متقابل
درون سازمانی
مثال:
Leaders and managers who control team designs and placement must be asked to take more responsibility for employee well - being and social interconnection.
رهبران و مدیرانی که طراحی و کارگماری تیمها را پایش می کنند، باید ملزم به پذیرفتن مسئولیت بیشتر در قبال آسودگی و روابط درون سازمانی کارمندان شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

ارتباط فی مابین دو چیز یا مساله
ارتباط درونی
روابط داخلی
به هم پیوسته

بپرس