interfering


قانون ـ فقه : مزاحم

جمله های نمونه

1. interfering claims
ادعاهای متضاد

2. interfering father-in-law
پدر شوهر فضول

3. foreign hands interfering in every thing
دست های خارجی که در کلیه ی امور دخالت می کردند

4. who has been interfering with my radio? it is ruined!
کی رادیوی مرا دستکاری کرده است ؟ خراب شده !

5. He decided to forbear from interfering.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت از دخالت خودداری کند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت که از دخالت او خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had no compunction about interfering in her private affairs.
[ترجمه گوگل]او هیچ ابایی از دخالت در امور خصوصی او نداشت
[ترجمه ترگمان]او از دخالت در امور خصوصی خود پشیمان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's a foolish interfering old woman!
[ترجمه گوگل]او یک پیرزن مزاحم احمق است!
[ترجمه ترگمان]او یک پیرزن احمق است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have no interest in interfering in the internal affairs of other countries.
[ترجمه گوگل]ما هیچ علاقه ای به دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر نداریم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ علاقه ای به دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I wish everyone would stop interfering and just leave me alone.
[ترجمه گوگل]کاش همه دست از مداخله بردارند و مرا تنها بگذارند
[ترجمه ترگمان]ای کاش همه دست از دخالت در می آوردند و مرا تنها بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Interfering in-laws are the prime sources of the blues.
[ترجمه گوگل]مزاحم همسران منبع اصلی بلوز هستند
[ترجمه ترگمان]Interfering در قوانین اصلی بلوز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That interfering old cow has never liked me.
[ترجمه گوگل]آن گاو پیر مزاحم هرگز مرا دوست نداشته است
[ترجمه ترگمان]این گاو پیر مزاحم هیچ وقت از من خوشش نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I wish my mother would stop interfering and let me make my own decisions.
[ترجمه گوگل]ای کاش مادرم دخالت نمی کرد و اجازه می داد خودم تصمیم بگیرم
[ترجمه ترگمان]ای کاش مادرم دخالت می کرد و اجازه می داد من تصمیم خودم را بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who's been interfering with the clock? It's stopped.
[ترجمه گوگل]چه کسی با ساعت تداخل کرده است؟ متوقف شده است
[ترجمه ترگمان]با این ساعت چه کسی مداخله کرده؟ متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The CIA was extremely wary of interfering with the foreign Press; in the past, such interference had rebounded.
[ترجمه گوگل]سیا از دخالت در مطبوعات خارجی بسیار محتاط بود در گذشته، چنین تداخلی دوباره برگشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]سازمان سیا نسبت به دخالت در مطبوعات خارجی بسیار محتاط بود؛ در گذشته، چنین interference به حالت اول بازگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was sent to prison for interfering with little boys.
[ترجمه گوگل]او را به دلیل دخالت در امور پسران کوچک به زندان فرستادند
[ترجمه ترگمان]او را به زندان فرستادند تا مزاحم بچه ها نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• meddlesome, officious, encroaching in a meddling or offensive way

پیشنهاد کاربران

Intrusive = interfering
فضول . مزاحم
دستمالی کردن بچه ها، سوء استفاده جنسی از کودکان
مداخله گر
interfering factors
عوامل مداخله گر
مداخله _ مواجهه
فضول
در تعارض
اختلال ایجاد کردن
دخالت کردن

بپرس