interminably


بطور پایان ناپذیر، چنانکه تمام نشود، بطور بسیار دراز

جمله های نمونه

1. He talked to me interminably about his first wife.
[ترجمه مریم] او بی وقفه درباره ی همسر اولش با من صحبت کرد
|
[ترجمه گوگل]او بی‌وقفه درباره همسر اولش با من صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]اون با من در مورد همسر اولش صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The day dragged on interminably.
[ترجمه گوگل]روز بی نهایت طول کشید
[ترجمه ترگمان]روز به درازا می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We had to wait interminably.
[ترجمه گوگل]باید بی‌وقفه صبر می‌کردیم
[ترجمه ترگمان]ما باید interminably صبر می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The meeting dragged on interminably.
[ترجمه گوگل]این جلسه بی نهایت طول کشید
[ترجمه ترگمان]جلسه روی interminably کشیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ahead, the wall goes on interminably for mile after mile to the distant swelling on the horizon marking the summit.
[ترجمه گوگل]جلوتر، دیوار تا مایل به مایل تا تورم دور در افق که قله را مشخص می کند، بی وقفه ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]در جلو، دیوار تا یک مایل دورتر از حدود یک مایل به افق دور می رود و قله آن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His successors were less committed and procrastinated interminably.
[ترجمه گوگل]جانشینان او کمتر متعهد بودند و تا حد زیادی به تعویق انداختند
[ترجمه ترگمان]جانشینان وی کم تر متعهد و procrastinated بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I know people who read interminably, book after book, from page to page, and yet I should not call them 'well-read people'.
[ترجمه گوگل]من افرادی را می شناسم که کتاب به کتاب، از صفحه ای به صفحه دیگر، بی وقفه می خوانند، اما من نباید آنها را «آدم های کتابخوان» بنامم
[ترجمه ترگمان]من مردم را می شناسم که کتاب را پس از کتاب، از صفحه تا صفحه می خوانند، و با این حال، من نباید آن ها را به خوبی بخوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For the same reason, writers talk interminably about their own books.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، نویسندگان بی‌وقفه درباره کتاب‌های خودشان صحبت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، نویسنده ها در مورد کتاب های خودشان بی وقفه صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To ponder interminably over the reason for one's own existence or the meaning of life in general seems to me, from an objectiver point of view, to be sheer folly.
[ترجمه گوگل]از منظر عینی اندیشیدن بی‌وقفه در مورد دلیل وجود خود یا به طور کلی معنای زندگی به نظر من حماقت محض است
[ترجمه ترگمان]در این لایتناهی، به دلیل وجود یک زندگی یا مفهوم زندگی در نظر من، به نظر من، به نظر من، حماقت محض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the same reason, writers talk interminably about their own books, winkling out hidden meanings, super-imposing new ones, begging response from those around them.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، نویسندگان بی‌وقفه درباره کتاب‌های خود صحبت می‌کنند، معانی پنهان را چشمک می‌زنند، معانی جدید فوق‌العاده تحمیل می‌کنند، و از اطرافیانشان درخواست پاسخ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، نویسندگان درباره کتاب هایشان صحبت می کنند، معانی پنهان، ایده های نو تحمیل می کنند، و از اطرافیان خود درخواست پاسخ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To ponder interminably over the reason for one's own existence or the meaning of life in general seems to me, from an objective point of view, to be sheer folly.
[ترجمه گوگل]از منظر عینی به نظر من حماقت محض اندیشیدن در مورد دلیل وجود خود یا به طور کلی معنای زندگی است
[ترجمه ترگمان]برای اندیشیدن درباره علت وجود خود یا مفهوم زندگی به طور کلی به نظر من، از نقطه نظر عینی، حماقت محض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. From any of the hexagons one can see, interminably, the upper and lower floors.
[ترجمه گوگل]از هر یک از شش ضلعی ها می توان تا حد زیادی طبقه بالا و پایین را دید
[ترجمه ترگمان]از هر یک از the می تواند ببیند، interminably، طبقات بالا و پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Above him, the topmost twigs of the trees whispered interminably.
[ترجمه گوگل]بالای سرش، بالاترین شاخه‌های درختان بی‌وقفه زمزمه می‌کردند
[ترجمه ترگمان]بالای سرش، در بالای سر او، بلندترین شاخه درخت ها بی وقفه زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And although when I was very young I rarely told anyone what I really thought, I clattered on interminably.
[ترجمه گوگل]و اگرچه زمانی که خیلی جوان بودم به ندرت به کسی می گفتم که واقعاً چه فکری می کنم، اما بی وقفه سر می زدم
[ترجمه ترگمان]و با وجود اینکه خیلی جوان بودم به ندرت به کسی می گفتم که واقعا چه فکری کرده ام، روی interminably افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• endlessly, without end; without limit

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : interminable
✅️ قید ( adverb ) : interminably
مدتی طولانی
ساعات متمادی
ساعت ها
به طور ملال آوری
بی وقفه

بپرس