intestine

/ˌɪnˈtestən//ɪnˈtestɪn/

معنی: روده، امعاء، درونی
معانی دیگر: (معمولا جمع) روده(ها)، رودگان، (معمولا با تداعی منفی) وابسته به درون کشور یا جامعه، معمولا بصورت جمع روده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (usu. pl.) the lower part of the digestive system, specifically a long tube, divided into the small and large intestines, that extends in coils from the stomach to the anus.
صفت ( adjective )
• : تعریف: within a country or state; internal or domestic.

- intestine conflict
[ترجمه ...] درگیری داخلی
|
[ترجمه گوگل] درگیری روده
[ترجمه ترگمان] درگیری روده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an intestine war
یک جنگ داخلی

2. the intestine is the main seat of digestion
روده اندام اصلی گوارش است.

3. the large intestine and the small intestine
روده ی بزرگ و روده ی کوچک

4. a substance impacted in the upper intestine
ماده ای که در روده ی فوقانی گیر کرده

5. the passage of matter from the intestine
عبور مدفوع از روده ها

6. The tapeworm is an inhabitant of the intestine.
[ترجمه گوگل]کرم نواری ساکن روده است
[ترجمه ترگمان] کرم \"یه ساکن روده است\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The colon, or large intestine, distends and fills with gas.
[ترجمه گوگل]روده بزرگ یا روده بزرگ متسع شده و پر از گاز می شود
[ترجمه ترگمان]روده بزرگ، یا روده بزرگ، distends و گاز را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Food passes from the stomach to the small intestine and from there to the large intestine.
[ترجمه گوگل]غذا از معده به روده کوچک و از آنجا به روده بزرگ می رسد
[ترجمه ترگمان]غذا از معده به روده کوچک و از آنجا به روده بزرگ منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some drugs can cause bleeding from the small intestine.
[ترجمه گوگل]برخی از داروها می توانند باعث خونریزی از روده کوچک شوند
[ترجمه ترگمان]برخی داروها می توانند باعث خونریزی از روده کوچک شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On day 3 the nematodes reach the small intestine and on days 6-8 an inflammatory response in the jejunum is seen.
[ترجمه گوگل]در روز 3 نماتدها به روده کوچک می رسند و در روزهای 6-8 پاسخ التهابی در ژژونوم مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]روز ۳، nematodes به روده کوچک می رسند و روزه ای ۶ تا ۸ روز واکنش التهابی در the دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Part of his intestine lay slopped out on the scooped soil of the shellhole where the sun began to bake it.
[ترجمه گوگل]قسمتی از روده‌اش روی خاک ورقه‌ای سوراخ صدف افتاده بود، جایی که خورشید شروع به پختن آن کرد
[ترجمه ترگمان]قسمتی از روده او روی خاک و خاک و جایی که خورشید شروع به پخت آن کرده بود، افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It can gum up the intestine or cause acute appendicitis.
[ترجمه گوگل]می تواند روده را لثه کند یا باعث آپاندیسیت حاد شود
[ترجمه ترگمان]میتونه روده رو از روده بالا ببره یا cause حاد داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Endoderm is not, however, representative of small intestine of later developmental stages.
[ترجمه گوگل]با این حال، اندودرم نماینده روده کوچک در مراحل بعدی رشد نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، endoderm نشان از روده کوچک مراحل بعدی رشد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Radiology of the small intestine and either double contrast barium enema or colonoscopy were used to determine the anatomical distribution of disease.
[ترجمه گوگل]برای تعیین توزیع آناتومیک بیماری از رادیولوژی روده کوچک و انما باریم دو کنتراست یا کولونوسکوپی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]رادیولوژی از روده کوچک و یا contrast double barium یا کولونوسکپی نسبت به تعیین توزیع تشریحی این بیماری مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روده (اسم)
gut, bowel, intestine, garbage

امعاء (اسم)
intestine, paunch

درونی (صفت)
esoteric, innate, internal, interior, inner, indoor, inward, inmost, intestine, endogenous, innermost, subjective, midland, pectoral

تخصصی

[بهداشت] روده

انگلیسی به انگلیسی

• one of two canals in the lower abdomen in which food is digested
internal (especially as pertaining to the inner affairs of a country)
your intestines are the tubes in your body through which food from your stomach passes.

پیشنهاد کاربران

روده
مثال: The doctor examined his intestine and found no abnormalities.
پزشک روده های او را بررسی کرد و هیچ ناهنجاری ای پیدا نکرد.
روده . ( معمولا جمع ) روده ( ها )
مثال:
They said: 'Liver badly damaged, intestines ruptured, a four inch opening in the diaphragm and esophagus, damage to the bile ducts in the kidneys, bladder, pancreas etc.
...
[مشاهده متن کامل]

آنها گفتند کبد بدجوری آسیب دیده، روده ها پاره شده اند و یک سوراخ چهار اینچی در دیافراگم و مری، آسیب به مجراهای صفرا در کلیه ها، مثانه، پانکراس و غیره.

[پزشکی] روده: قسمتی از دستگاه گوارش مابین معده و مقعد
اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
...
[مشاهده متن کامل]

gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder : مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس

intestine , bowel
روده
روده.

بپرس