intrigue

/ˌɪnˈtriːɡ//ɪnˈtriːɡ/

معنی: تمهید، فتنه، دسیسه کردن، توطئه چیدن
معانی دیگر: سوسه، دسیسه، توطئه، آغالش، نقشه ی سری، سوسه آمدن، آغالیدن، از راه دسیسه به دست آوردن، (مسحور و شیفته کردن) خیره کردن، (بسیار) خواهان و کنجکاو کردن، رابطه ی عشقی محرمانه، سر و سر، (قدیمی) گول زدن، فریفتن، گیج کردن، هاج و واج کردن، (مهجور) گیرانداختن، گرفتار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: intrigues, intriguing, intrigued
(1) تعریف: to strongly draw the interest of; puzzle; fascinate.
مترادف: attract, bewitch, captivate, charm, engage, fascinate, rivet
مشابه: absorb, allure, amaze, beguile, enchant, enthrall, interest, pique, puzzle, spellbind, tickle, titillate, transfix

- The odd fairy tale intrigued the child.
[ترجمه English lover] افسانه عجیب و غریب کودک را مجذوب کرد
|
[ترجمه arash] داستان عجیب پری کودک را مجذوب کرده بود
|
[ترجمه گوگل] داستان عجیب و غریب کودک را مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان] این قصه عجیب و غریب کودک را مجذوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to accomplish by secret scheming or plotting.
مترادف: finagle, machinate, maneuver, manipulate, wangle
مشابه: conspire, contrive, finesse, plot, scheme

- She intrigued her way into the council.
[ترجمه گوگل] او راه خود را به شورا جلب کرد
[ترجمه ترگمان] او راه خود را به شورای سلطنتی باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to scheme or plot secretly.
مترادف: contrive, finagle, machinate, plot, scheme
مشابه: collude, connive, conspire

(2) تعریف: to carry on an illicit or secret love affair.
مشابه: cheat, mess around, philander, rendezvous, tryst, womanize
اسم ( noun )
مشتقات: intriguingly (adv.), intriguer (n.)
(1) تعریف: a secret scheme or plot.
مترادف: cabal, conspiracy, machinations, plot, scheme
مشابه: artifice, deception, dodge, maneuver, racket, ruse, strategy, trick

- There were many intrigues against me.
[ترجمه گوگل] دسیسه های زیادی علیه من وجود داشت
[ترجمه ترگمان] توطئه فراوانی علیه من وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or practice of scheming or plotting secretly.
مترادف: conspiracy, deception, duplicity, machination, scheming
مشابه: collusion, contrivance, cunning, guile, knavery, subterfuge, treachery, trickery

- His life is driven by intrigue.
[ترجمه گوگل] زندگی او توسط دسیسه هدایت می شود
[ترجمه ترگمان] زندگیش با دسیسه ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an illicit or secret love affair.
مترادف: affair, amour, liaison, love affair, romance
مشابه: assignation, hanky-panky, rendezvous, tryst

جمله های نمونه

1. amorous of intrigue and backbiting
عاشق دسیسه و غیبت کردن از دیگران

2. honeycombed with intrigue
سراسر دستخوش دسیسه

3. the government was accused of coersion and intrigue against the workers
دولت به اعمال زور و دسیسه بازی علیه کارگران متهم شد.

4. She discovered a web of intrigue in the company.
[ترجمه Farzam328] او متوجه شبکه ای از دسیسه و توطئه در شرکت شد
|
[ترجمه Mrjn] اگر درمورد سریال ترکیه ای باشه میتونید اینجوری هم معنیش کنید😂:اون متوجه شبکه ای از رابطه های عشقی محرمانه ( مخفی ) شد
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] او متوجه تبانی و زدوبندهای وسیع در شرکت شد.
|
[ترجمه گوگل]او شبکه ای از فتنه را در شرکت کشف کرد
[ترجمه ترگمان]او یک تار of در شرکت کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They spiced their conversations and discussions with intrigue.
[ترجمه حدیث قربانپور] گفتگو و بحث های انها با چاشنی توطئه و دسیسه همراه بود
|
[ترجمه گوگل]آنها گفتگوها و بحث های خود را با فتنه می کردند
[ترجمه ترگمان]گفتگوی خود و مباحثات خود را با توطئه ای به هم آمیخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What they could not take by political intrigue they took by 'gunboat diplomacy' .
[ترجمه گوگل]آنچه را که با دسیسه سیاسی نمی توانستند به دست آورند، با «دیپلماسی قایق های توپدار» گرفتند
[ترجمه ترگمان]آنچه آن ها نمی توانستند با توطئه های سیاسی به کار برند، سیاست gunboat را به خود جلب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The royal palace was filled with intrigue.
[ترجمه گوگل]کاخ سلطنتی پر از دسیسه بود
[ترجمه ترگمان]قصر سلطنتی پر از توطئه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He never dirtied his hands with political intrigue.
[ترجمه Ali] او هرگز دست خود را به فتنه های سیاسی آلوده نمیکند
|
[ترجمه Edris nozari] او هیچ وقت دستهای خود را با فتنه های سیاسی کثیف نکرد
|
[ترجمه گوگل]او هرگز دست خود را با دسیسه های سیاسی کثیف نکرد
[ترجمه ترگمان]او هرگز دست های خود را با intrigue سیاسی نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He found himself snared in a web of intrigue.
[ترجمه گوگل]او خود را در دام فتنه ای گرفتار یافت
[ترجمه ترگمان]او خود را در دامی از دسیسه گیر انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is a novel of intrigue.
[ترجمه گوگل]این یک رمان دسیسه است
[ترجمه ترگمان]این یک داستان توطئه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The young heroine steps into a web of intrigue in the academic world.
[ترجمه گوگل]قهرمان جوان وارد شبکه ای از دسیسه ها در دنیای آکادمیک می شود
[ترجمه ترگمان]قهرمان جوان، در دنیای آکادمیک به یک تار عنکبوتی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She weaves a complicated plot of romance and intrigue.
[ترجمه گوگل]او طرحی پیچیده از عاشقانه و دسیسه می بافد
[ترجمه ترگمان]او یک توطئه پیچیده از عشق و توطئه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fairy tales can intrigue most children.
[ترجمه گوگل]افسانه ها می توانند اکثر کودکان را مجذوب خود کنند
[ترجمه ترگمان]داستان های جن و پری ها می توانند بیشتر بچه ها را گول بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's an exciting story of political intrigue and murder.
[ترجمه گوگل]این یک داستان هیجان انگیز از دسیسه های سیاسی و قتل است
[ترجمه ترگمان]داستان هیجان انگیزی از توطئه های سیاسی و قتل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Deception and intrigue add interest to an otherwise boring and static work environment.
[ترجمه گوگل]فریب و دسیسه به یک محیط کاری خسته کننده و ثابت علاقه می بخشد
[ترجمه ترگمان]فریب و توطئه چینی به محیط کاری خسته کننده و خسته کننده دیگری منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Mr Serra's abrasive personality and taste for political intrigue have made him many enemies.
[ترجمه گوگل]شخصیت تهاجمی آقای سرا و ذوق دسیسه سیاسی او را به دشمنان زیادی تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]شخصیت ساینده آقای سیرا و سلیقه توطئه سیاسی او را دشمنان بسیاری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمهید (اسم)
arrangement, intrigue, preparation, scheming, scheme, contrivance, prolusion

فتنه (اسم)
seduction, riot, temptation, sedition, intrigue, devilry, insurrection

دسیسه کردن (فعل)
angle, cabal, intrigue, machinate

توطئه چیدن (فعل)
collogue, collude, intrigue, scheme, plot

تخصصی

[سینما] دسیسه و توطئه

انگلیسی به انگلیسی

• conspiracy, plot, scheme; liaison, secret love affair
rouse curiosity, fascinate; scheme, plot; engage in an illicit love affair
intrigue is the making of secret plans that are intended to harm other people.
if something intrigues you, you are fascinated by it and curious about it.
see also intrigued.

پیشنهاد کاربران

● اگر اسم باشد: دسیسه، توطئه
● اگر فعل باشد: شیفته و مجذوب چیزی بودن، هنیشه دنبال چیزی بودن، معمولا هم این شکلی میاد:
be intrigued by something/someone
نیرنگ - تبانی
مجذوب کردن یا مجذوب شدن
جذابیت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : intrigue
✅️ اسم ( noun ) : intrigue
✅️ صفت ( adjective ) : intriguing / intrigued
✅️ قید ( adverb ) : intriguingly
✅مجذوب و علاقمند و کنجکاو بودن یا کردن ( در مورد چیزی/کسی )
1 ) What kinds of sports would you
?like to try in the future
I’m really ⭐intrigued by soccer⭐. I think it’s something that can really connect people, as well as is good cardiovascular and coordination activity
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) . . .
So these paintings have already taught us a lot. But one image that ⭐has always intrigued us⭐ is known as the Rainbow Serpent

جلب توجه کردن
کسی را تشنه چیزی کردن
جالب توجه
کنجکاو کردن
علاقمند بودن، جذب شدن، جذاب بودن
intrigue ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: دسیسه
تعریف: مجموعۀ درگیری ها و موانعی که یکی از شخصیت های نمایشنامه طراحی می کند تا به نتیجۀ مورد نظر خود برسد
مجذوب کردن , کنجکاو کردن ؛ توطئه , دسیسه
# The fairy tale intrigued the child
# Her strange answer intrigued him
# It was a political intrigue
# There were many intrigues against me
تحریکات
مانند:
The intrigues of Ottoman agents
تحریکات عوامل دولت عثمانی
همان آنتریک خودمان هست مثال : فلانی راضد ما آنتریک کردندیعنی فلانی را ضد ما فریفته اند.
1. The unexpected developments and intrigue are why we love early bracketology and college basketball's offseason.
تحولات و دسیسه های غیر منتظره به همین دلیل است که ما عاشق براکتولوژی اولیه و مسابقات خارج از فصل بسکتبال در کالج هستیم.
...
[مشاهده متن کامل]

2. Its a story of the French Revolution, and a period piece full of courtly intrigue and a love story.
این یک داستان از انقلاب فرانسه است ، و یک دوره از آن پر از دسیسه های درباریانه و یک داستان عاشقانه است.
3. Playing down speculation about his replacement, he said that political intrigue was not new to him.
وی با کاهش گمانه زنی در مورد جانشینی وی گفت که فتنه های سیاسی برای او چیز جدیدی نیست.
Intrigue ( noun=اسم ) = دسیسه، فتنه

دلربا، جذاب
فکر مشغول
کنجکاوی یک شخص
توجه کسی را جلب کردن، مسحور کردن
کنجکاو بر انگیز
علاقه مند کردن
دسیسه - توطئه - جذابیت - مجذوب
توطئه کردن، مجذوب کردن
مجذوب و شیفته کردن بدلیل عجیب یا مرموز بودن.
مجذوب کردن
مشغول شدن / کردن
برانگیختن کنجکاوی ( یک شخص )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس