invariably


بطور ثابت، بطور تغییر ناپذیر، همواره، مطلقا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: without ever a change; on every occasion.

- Invariably, you're on hold for ages before you can get through to make an appointment.
[ترجمه كريستين] همواره شما را به مدت طولانی پشت خط نگه می دارند تا بالاخره بتوانیدبراى وقت گرفتن با کسى صحبت کنىید
|
[ترجمه گوگل] همیشه قبل از اینکه بتوانید یک قرار ملاقات بگذارید، برای چندین سال در حالت تعلیق هستید
[ترجمه ترگمان] همیشه، باید همیشه قبل از اینکه بتوانید یک قرار ملاقات داشته باشید، برای سنین نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's invariably late to work on Mondays.
[ترجمه میثم] او مدام روز های دو شنبه ناوقت سر کار میاید.
|
[ترجمه كريستين] او روزهاى دوشنبه مدام دیر به سر کار می رسد.
|
[ترجمه گوگل] او همیشه دوشنبه ها دیر به سر کار می آید
[ترجمه ترگمان] همیشه برای کار روی دوشنبه ها دیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they are invariably opposed to any kind of reform
آنان همواره با هر گونه اصلاحات مخالفند.

2. Power invariably means both responsibility and danger.
[ترجمه گوگل]قدرت همیشه به معنای مسئولیت و خطر است
[ترجمه ترگمان]همیشه قدرت هر دو مسئولیت و خطر را به عهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Singularity is almost invariably a clue. The more featureless and commonplace a crime is, the more difficult is it to bring it home.
[ترجمه گوگل]تکینگی تقریباً همیشه یک سرنخ است هر چه جنایت بی خاصیت تر و رایج تر باشد، آوردن آن به خانه دشوارتر است
[ترجمه ترگمان]singularity تقریبا همیشه سر نخ است هر چیزی که در هر صورت و هر چیز پیش پاافتاده و بی شکل باشد، دشوارتر است که آن را به خانه بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It invariably rains when I go there.
[ترجمه گوگل]وقتی به آنجا می روم همیشه باران می بارد
[ترجمه ترگمان]همیشه وقتی میرم اونجا بارون میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Acupuncture treatment is gentle, painless, and, invariably, most relaxing.
[ترجمه گوگل]درمان طب سوزنی ملایم، بدون درد، و همیشه آرامش بخش است
[ترجمه ترگمان]روش درمانی طب سوزنی ملایم، بدون درد، و همیشه آرامش بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All things invariably divide into two.
[ترجمه گوگل]همه چیز همیشه به دو قسمت تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]همه کارها همیشه به دو قسمت تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Invariably the reply came back, 'Not now!'
[ترجمه گوگل]همیشه پاسخ برگشت، "الان نه!"
[ترجمه ترگمان]همواره جواب می گفت: نه، حالا نه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This acute infection of the brain is almost invariably fatal.
[ترجمه گوگل]این عفونت حاد مغز تقریباً همیشه کشنده است
[ترجمه ترگمان]این عفونت حاد مغز تقریبا کشنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It invariably rains when he goes there.
[ترجمه گوگل]وقتی او به آنجا می رود همیشه باران می بارد
[ترجمه ترگمان]همیشه وقتی میره اونجا بارون میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is not invariably the case.
[ترجمه گوگل]این مورد همیشه صادق نیست
[ترجمه ترگمان]این همیشه مورد بحث نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The successful teacher is invariably a pragmatist and a realist.
[ترجمه گوگل]معلم موفق همیشه یک عمل گرا و یک واقع گرا است
[ترجمه ترگمان]معلم موفق همواره یک عملگرا و یک realist است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's invariably wet when I take my holidays.
[ترجمه گوگل]وقتی تعطیلاتم را می روم همیشه خیس است
[ترجمه ترگمان]همیشه وقتی تعطیلات را می گیرم، همیشه خیس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After her meal she invariably rinsed out her mouth.
[ترجمه گوگل]پس از صرف غذا، او دائماً دهان خود را می شست
[ترجمه ترگمان]بعد از غذا، همیشه دهانش را می شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was invariably willing to discuss the possibilities hypothetically.
[ترجمه گوگل]او همواره مایل بود که احتمالات را به صورت فرضی مورد بحث قرار دهد
[ترجمه ترگمان]او همیشه مایل بود در مورد احتمالات احتمالی بحث کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The security guards were invariably ex-servicemen.
[ترجمه گوگل]نگهبانان همیشه سربازان سابق بودند
[ترجمه ترگمان]نگهبان های امنیتی معمولا افراد ex بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• always, without exception, inevitably, perpetually

پیشنهاد کاربران

همیشه، همواره
مطابق معمول، طبق عادت مالوف.
بی بروبرگرد
بی تردید

in every case or on every occasion; always.
without exception
همیشه / در همه ی مواقع
بدون استثنا
در هر حالتی / شرایطی
بی چون و چرا

همیشه، مدام
یکنواخت
به صورت نامتغیری
همواره
بلااستثناء
ضرورتا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس