invariant

/ˌɪnˈveriənt//ɪnˈveəriənt/

معنی: یکسان، ثابت، نامتغیر، غیر متنوع
معانی دیگر: (ریاضی) پایا، پایدار، نادگرسان، دگرش ناپذیر، استاد، دامند

جمله های نمونه

1. invariant factor
سازه ی پایا،عامل پایدار

2. This result has implications for the invariant length of a four-vector.
[ترجمه گوگل]این نتیجه پیامدهایی برای طول ثابت یک چهار بردار دارد
[ترجمه ترگمان]این نتیجه دارای پیامدهایی برای طول ثابت یک بردار چهار بردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The general theory of invariants is thus a part of the theory of constraints.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نظریه کلی متغیرها بخشی از نظریه محدودیت ها است
[ترجمه ترگمان]بنابراین نظریه عمومی of بخشی از نظریه محدودیت ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With the bridge, our invariant was that the bridge would always be parented off of a point in server state space and would be the one operation needed to transform incoming server operations.
[ترجمه گوگل]با Bridge، تغییر ناپذیر ما این بود که پل همیشه از یک نقطه در فضای حالت سرور جدا می شود و تنها عملیات مورد نیاز برای تبدیل عملیات سرور ورودی است
[ترجمه ترگمان]با این پل، ثابت ما این بود که پل همیشه از یک نقطه در فضای حالت سرور منحرف خواهد شد و یک عملیات مورد نیاز برای تبدیل عملیات کارگزار دریافتی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This paper is concerned with an analytic invariant curves on a planar mapping of the iterative functional equation.
[ترجمه گوگل]این مقاله به یک منحنی ثابت تحلیلی بر روی یک نقشه مسطح از معادله تابعی تکراری مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله با یک منحنی invariant تحلیلی در یک نگاشت مسطح از معادله تابعی تکراری سروکار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A multi - distorted invariant orthogonal moments, Jacobi - Fourier moments ( JFM ), were proposed.
[ترجمه گوگل]گشتاورهای متعامد ثابت چند تحریف شده، گشتاورهای ژاکوبی - فوریه (JFM)، پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]یک لحظه متعامد تغییر ناپذیر چند وجهی (ژاکوبی - فوریه)(JFM)پیشنهاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their core tasks include liveness, safety, fairness, termination, invariant, synchronization, asynchronization, exclusion, reachability, duration, stability and so on.
[ترجمه گوگل]وظایف اصلی آنها شامل زنده بودن، ایمنی، انصاف، خاتمه، تغییر ناپذیر، همگام سازی، ناهمگام سازی، حذف، دسترسی، مدت زمان، ثبات و غیره است
[ترجمه ترگمان]وظایف اصلی آن ها عبارتند از: حیات، ایمنی، انصاف، اتمام، invariant، همزمانی، asynchronization، محرومیت، مدت زمان، ثبات و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The speed of light is an invariant constant.
[ترجمه گوگل]سرعت نور یک ثابت ثابت است
[ترجمه ترگمان]سرعت نور ثابت ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the clutter modeled as spherically invariant random vector (SIRV), the adaptive coherent radar target detection is addressed.
[ترجمه گوگل]در درهم و برهمی که به‌عنوان بردار تصادفی ثابت کروی (SIRV) مدل‌سازی می‌شود، شناسایی هدف راداری منسجم تطبیقی ​​مورد بررسی قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]در کلاتر به عنوان بردار تصادفی یکنواخت و یکنواخت (SIRV)، تشخیص هدف رادار پیوسته تطبیقی مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tracing an invariant optimization point can often alert us to a clean pocket of predictability.
[ترجمه گوگل]ردیابی یک نقطه بهینه سازی ثابت اغلب می تواند به ما هشدار دهد که یک جیب تمیز از قابلیت پیش بینی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ردیابی یک نقطه بهینه سازی ثابت اغلب می تواند ما را به یک جیب تمیز پیش بینی آگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Systems are lumped, time - invariant, or linear if all their elements have there properties.
[ترجمه گوگل]اگر همه عناصر آنها ویژگی‌هایی داشته باشند، سیستم‌ها یکپارچه، زمان - ثابت یا خطی هستند
[ترجمه ترگمان]سیستم ها به صورت یکپارچه، زمان - لایتغیر، یا خطی هستند اگر همه عناصر آن ها دارای خواص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Making generalizations deriving number patterns explaining number patterns stating properties of numbers or patterns invariant features under different transformations
[ترجمه گوگل]ایجاد تعمیم به دست آوردن الگوهای اعداد با توضیح الگوهای اعداد با بیان ویژگی های اعداد یا الگوهای ویژگی های ثابت تحت تبدیل های مختلف
[ترجمه ترگمان]Making تعمیم الگوهای عددی که الگوهای عددی را توضیح می دهند که ویژگی های اعداد یا الگوهای تغییر ناپذیر تحت تحولات مختلف را بیان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1885 he obtained his doctorate with at thesis on the theory of invariants.
[ترجمه گوگل]در سال 1885 دکترای خود را با پایان نامه در مورد تئوری متغیرها به دست آورد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۸۵، او دکترای خود را در پایان نامه درباره نظریه of به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Children tend to develop conservation abilities at about the same age and tend to develop different conservation operations in an invariant sequence.
[ترجمه گوگل]کودکان تمایل دارند توانایی های حفاظتی را تقریباً در همان سن ایجاد کنند و تمایل دارند عملیات حفاظتی مختلف را در یک توالی ثابت توسعه دهند
[ترجمه ترگمان]کودکان تمایل دارند تا توانایی های حفاظتی را در حدود همان سن توسعه دهند و تمایل دارند که عملیات حفاظت متفاوتی را در یک دنباله تغییر ناپذیر توسعه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یکسان (صفت)
similar, identical, identic, equal, alike, akin, same, uniform, invariant

ثابت (صفت)
stable, permanent, firm, constant, lasting, true, loyal, fixed, pat, fiducial, immovable, hard and fast, changeless, invariable, inalterable, steady, resolute, indelible, staid, equable, immobile, incommutable, invariant, irremovable, thetic, thetical

نامتغیر (صفت)
invariable, invariant

غیر متنوع (صفت)
invariant

تخصصی

[شیمی] پایا، ثابت، نادگرسان، دگرش ناپذیر، استاد، دامند
[کامپیوتر] تغییر ناپذیر .
[بهداشت] ناوردا
[ریاضیات] تغییر ناپذیر، نامتغیر، پایدار، پایا، ناوردا
[آمار] ناوردا

انگلیسی به انگلیسی

• constant, unchanging amount (mathematics)
constant, never changing

پیشنهاد کاربران

پایا
در تعریف عملگر ها
invariant ( شیمی )
واژه مصوب: ناوردا
تعریف: ویژگی هر کمیت یا حالت فیزیکی سامانه که براثر تبدیل بدون تغییر بماند
در زبان پارسی میانه، کارواژه های ( وَشتن، وَردیدن ) با بُن کنونیِ ( وَرد ) را داشته ایم.
همچنین در زبان پارسی میانه، کارواژه ( وَردینیدن ) را که همان ( ورداندن ) در پارسیِ کنونی می باشد، داشته ایم ( متعدی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

وَشتن، وردیدن به معنایِ ( تغییر یافتن، گردیدن ) است.
وَردینیدن ( پارسی میانه ) یا وَرداندن ( پارسی کنونی ) به معنای ( تغییر دادن، گرداندن، چرخاندن ) می باشد.
variant = وَردا ( وَرد ( بُن کنونیِ وَردیدن ) /آ ( پسوند صفت فاعلی ساز )
پسوندِ آ به بُن کنونی می چسبد و صفت فاعلی می سازد بمانند جویا، کوشا، بینا، شنوا، وَردا
invariant = ناوَردا
variation = وَردِش
invariance = ناوَردایی
و. . .

time - invariant
مستقل از زمان
در ریاضیات: حفظ کردن

Age - invariant
تغییر ناپذیر با سن
ناوردا
تک متغیره

بپرس