invidious

/ˌɪnˈvɪdiəs//ɪnˈvɪdɪəs/

معنی: زشت، نفرت انگیز، منزجر کننده، حسودانه
معانی دیگر: ناخوشایند، زننده، غیظ آور، کینه انگیز، تبعیض آمیز، مغرضانه، غرض آلود، (مهجور) حسود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: invidiously (adv.), invidiousness (n.)
• : تعریف: tending to arouse feelings of resentment or animosity, esp. because of a slight; offensive or discriminatory.

- He made an invidious comparison of children to pigs.
[ترجمه گوگل] او مقایسه‌ای از بچه‌ها با خوک‌ها انجام داد
[ترجمه ترگمان] او نسبت به خوکها از جنس invidious invidious بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. invidious comparisons
مقایسه های نفرت انگیز

2. The local authority could find itself in the invidious position of having to refuse.
[ترجمه گوگل]مقامات محلی ممکن است خود را در موقعیت ناپسندی بیابند که مجبور به رد کردن آن شوند
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی می توانستند در موقعیت بد مسیحیان برای امتناع از امتناع، خود را پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We were in the invidious position of having to choose whether to break the law or risk lives.
[ترجمه گوگل]ما در موقعیت ناپسندی قرار داشتیم که مجبور بودیم قانون را زیر پا بگذاریم یا جان خود را به خطر بیندازیم
[ترجمه ترگمان]ما در موقعیتی خطرناک قرار داشتیم که مجبور شویم قانون یا جان خود را از بین ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such a difficult choice placed her in an invidious position.
[ترجمه گوگل]چنین انتخاب دشواری او را در موقعیتی شرم آور قرار داد
[ترجمه ترگمان]این انتخاب دشوار، او را در وضعی نفرت انگیز قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It would be invidious to single out any one person to thank.
[ترجمه گوگل]بی‌خطر خواهد بود که از هر کسی تشکر کنیم
[ترجمه ترگمان]برای کسی که از او تشکر کند، بد invidious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You put me in an invidious position by asking me to comment on my colleague's work.
[ترجمه گوگل]شما با درخواست از من برای اظهار نظر در مورد کار همکارم، مرا در موقعیتی ناپسند قرار دادید
[ترجمه ترگمان]شما مرا در موقعیت ناخوشایندی قرار می دهید که از من بخواهید درباره کار همکارم حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Police officers fear invidious comparisons.
[ترجمه گوگل]افسران پلیس از مقایسه های شیطانی می ترسند
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس از این مقایسه ها می ترسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ruling may create an invidious distinction in the way the courts treat the rich and the poor.
[ترجمه گوگل]این حکم ممکن است در نحوه برخورد دادگاه با ثروتمندان و فقرا تمایز توهین آمیزی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این حکم ممکن است باعث تمایز invidious در روشی شود که دادگاه ها با فقرا و فقرا رفتار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This obviously places any nominee director in an invidious position.
[ترجمه گوگل]این بدیهی است که هر کارگردان نامزدی را در موقعیتی شرم آور قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این موضوع مشخصا هیچ کارگردان برجسته ای را در وضعیت invidious قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is almost invidious to single out specific examples of success.
[ترجمه گوگل]تشخيص نمونه‌هاي خاصي از موفقيت تقريباً ناپسند است
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که به یک نمونه خاص از موفقیت مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Doesn't this put Alsys in an invidious position?
[ترجمه گوگل]آیا این آلسیس را در موقعیتی توهین آمیز قرار نمی دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این موضوع در موقعیت ناخوشایندی قرار نگرفته است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It'seems invidious to make special mention of one aspect of his work.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ذکر ویژه به یکی از جنبه های کار او ناپسند است
[ترجمه ترگمان]زشت به نظر می رسد که از یکی از جنبه های کار او ذکری به میان آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Invidious profiteering of people reflects invidious profiteering of South Korea is a country!
[ترجمه گوگل]سودجویی کینه توزانه مردم بازتاب سودجویی کینه توزانه کره جنوبی کشوری است!
[ترجمه ترگمان]سواستفاده invidious از مردم، سواستفاده از جنس کره جنوبی است که یک کشور است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She'd put herself in an invidious position.
[ترجمه گوگل]او خودش را در موقعیت بدی قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]او خود را در وضع ناخوشایندی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such a difficult choice placed her in an invidious and unenviable position.
[ترجمه گوگل]چنین انتخاب دشواری او را در موقعیتی شرم آور و غیرقابل رشک قرار داد
[ترجمه ترگمان]این انتخاب دشوار، او را در وضع نامطلوب و نامطلوبی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زشت (صفت)
abhorrent, heinous, hideous, nefarious, bawdy, ugly, bad, obscene, abominable, execrable, gross, scurrilous, rude, offensive, awry, nasty, contumelious, awkward, black, unfavorable, flagrant, maladroit, backhand, ungainly, dirty, horrid, gash, unpleasant, fulsome, disgusting, invidious, ham-handed, heavy-handed, homely, ill-favored, ill-favoured, pocky, uncouth, ungraceful, unhandsome

نفرت انگیز (صفت)
detestable, execrable, obnoxious, blasted, gruesome, forbidding, odious, horrid, loathsome, invidious, loathly

منزجر کننده (صفت)
disgusting, invidious, indisposed

حسودانه (صفت)
invidious

انگلیسی به انگلیسی

• offensive, discriminatory; causing resentment, hateful
an invidious task or job is unpleasant to do, because it is likely to make you unpopular.
an invidious comparison or choice between two things is unfair because the two things cannot really be compared, or because there is only one thing you can choose.

پیشنهاد کاربران

invidious \ in - ˈvi - dē - əs \ adjective
1. of or having an unpleasant nature
2. having a tendency to harm or cause resentment
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : invidiousness
✅️ صفت ( adjective ) : invidious
✅️ قید ( adverb ) : invidiously
غیر منصفانه، غیرموجه، ناموجه، ناعادلانه، ناروا، نابرابر
حسودانه

بپرس