invitation

/ˌɪnvəˈteɪʃn̩//ˌɪnvɪˈteɪʃn̩/

معنی: جلب، دعوت، احضار، وعده خواهی، وعدهگیری
معانی دیگر: فراخوان، برخوان، دعوتنامه، برخوان نامه، فراخوان نامه، (معمولا با تداعی منفی) انگیزان، محرک، مسبب، جلب
invitation(al)
ورزش : حمله عمدى شمشیرباز براى وادار کردن حریف به حمله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: invitational (adj.)
(1) تعریف: the act of inviting.

(2) تعریف: a spoken or written request for one's participation or involvement.
مشابه: bid, call

(3) تعریف: an allurement or attraction, often unspoken.
مشابه: call

- His glances were an invitation to come closer.
[ترجمه نیما] نگاه او دعوتی برای نزدیک تر شدن بود .
|
[ترجمه ب گنج جو] نیم نگاه هایی که داشت یه جور پذیرش برای رفاقت و صمیمیت بود.
|
[ترجمه گوگل] نگاه هایش دعوتی بود برای نزدیک تر شدن
[ترجمه ترگمان] نگاهش یک دعوت نامه بود که به او نزدیک تر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an invitation for you and your loved ones
دعوتی برای شما و عزیزانتان

2. the invitation is still open
دعوت هنوز پا بر جا است.

3. the invitation she had extended was accepted
دعوتی که کرده بود مورد پذیرش قرار گرفت.

4. by invitation only
فقط با (کارت) دعوت،فقط با دعوتنامه

5. a pressing invitation
دعوت از روی اصرار

6. an open invitation
دعوت همیشگی

7. at the invitation of the chinese government
بنا به دعوت دولت چین

8. (a letter of) invitation
دعوتنامه

9. i declined their invitation
من دعوت آنها را رد کردم.

10. i received their invitation yesterday
دعوتنامه ی آنها را دیروز دریافت کردم.

11. javad rebuffed our invitation
جواد دعوت ما را رد کرد.

12. to tender an invitation
دعوتنامه فرستادن

13. a standing (an open) invitation
دعوت باز،دعوت همیشگی

14. we did not accept their invitation
ما دعوت آنها را نپذیرفتیم.

15. as a matter of fact, i sent his invitation myself
واقعیت این است که خودم دعوتش را فرستادم.

16. leaving a house - door open is an invitation to theft
باز گذاشتن در خانه وسوسه ای برای دزدی است.

17. she snubbed us by not answering to our invitation
با پاسخ ندادن به دعوتنامه ما را خوار کرد.

18. the girl knew that accepting those two men's invitation would compromise her reputation
دختر می دانست که پذیرش دعوت آن دو مرد شهرت او را به خطر خواهد انداخت.

19. We have a standing invitation to visit them when we're in the area.
[ترجمه گوگل]ما یک دعوت نامه دائمی داریم تا وقتی در منطقه هستیم از آنها بازدید کنیم
[ترجمه ترگمان]ما یک دعوت رسمی برای بازدید از آن ها در زمانی که در این منطقه هستیم داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I excepted him from my invitation.
[ترجمه گوگل]من او را از دعوتم حذف کردم
[ترجمه ترگمان] من اونو از دعوتنامه خودم جدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Lady Caroline was gracious enough to accept our invitation.
[ترجمه گوگل]لیدی کارولین آنقدر لطف داشت که دعوت ما را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]لیدی کرولاین هم به اندازه کافی مهربون بود که دعوت ما رو قبول کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The invitation was meant as a friendly gesture.
[ترجمه گوگل]این دعوت یک حرکت دوستانه بود
[ترجمه ترگمان]دعوت نامه به عنوان یک حرکت دوستانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Then came an invitation to Martinique, an island in the French Caribbean. It was chance of a lifetime.
[ترجمه گوگل]سپس دعوت نامه ای به مارتینیک، جزیره ای در دریای کارائیب فرانسه آمد این شانس یک عمر بود
[ترجمه ترگمان]بعد دعوتی به Martinique و جزیره ای در جزایر کارائیب به وجود آمد این شانس یک عمر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. She refused his invitation to the tea party.
[ترجمه گوگل]او دعوت او را به مهمانی چای رد کرد
[ترجمه ترگمان]او دعوت او را به مهمانی عصرانه دعوت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Thank you for your kind invitation.
[ترجمه فرشاد] ممنون از دعوت دوستانه ی شما
|
[ترجمه سارینا] ممنون از دعوت مهربانانه ی شما
|
[ترجمه ایمان] ممنون از دعوت صمیمانه شما
|
[ترجمه گوگل]از دعوت مهربان شما متشکرم
[ترجمه ترگمان] ممنون از دعوت your
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلب (اسم)
attraction, invitation

دعوت (اسم)
call, invitation

احضار (اسم)
call, invitation, vocation, summons, citation, evocation

وعده خواهی (اسم)
invitation

وعده گیری (اسم)
invitation

انگلیسی به انگلیسی

• written or spoken request for one's presence; summons, call; allurement, temptation; provocation
an invitation is a written or spoken request to come to an event such as a party, meal, or meeting.
the card or paper on which an invitation is written is also called an invitation.
behaviour that encourages you to do something can be referred to as an invitation.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : invite
✅️ اسم ( noun ) : invitation / invite / invitational
✅️ صفت ( adjective ) : inviting / invitational
✅️ قید ( adverb ) : invitingly
با درود
در زمینه های علوم روانشناسی ، فرامادی، متافیزیکی واژه اینویتیشن را میتوان به دریافتهاو ادراکات ماورایی و عرفانی از عالم مینوی ترجمه و تعبیر کرد . 📚
ارزیابی تمایل یا تمایلات
دعوت کردن به جایی
فراخوان
a spoken or written request to somebody to do something or to go somewhere
کار عروسی
دعوت کردن ب هر گونه ای مثل کارت دادن یا زنگ زدن برای دعوت در گل ب معنای دعوت هست دعوت برای تولد. جشن. مهمانی که هر کدام ب شیوه ی خاص خودش انجام میشود.
با آرزوی موفقیت برای شما کاربران گرامی
دعوت کردن کسی
کارت دعوت یا دعوت نامه برای جشن عروسی و. . .

دعوت کردن

مناقصه محدود
Invitation to buy a house to my love
if you invitation to go some where . some one has spoken or writing to you and ask to you

دعوت نامه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس