invited

جمله های نمونه

1. he invited all and sundry to his birthday
برای روز تولدش همه را از بزرگ و کوچک دعوت کرد.

2. he invited me to dinner
مرا به شام دعوت کرد.

3. he invited me to give my views
از من خواست که نظرم را بگویم.

4. he invited me to his home
مرا به خانه ی خود دعوت کرد.

5. he invited us to a treat at shamshiry
او ما را (برای خوراک) به شمشیری دعوت کرد.

6. he invited us to his pad
ما را به محل زندگی خود دعوت کرد.

7. i invited them to partake of our lowly fare
از آنها دعوت کردم که در خوراک محقرانه ی ما سهیم شوند.

8. she invited everyone except pari
او همه را دعوت کرد جز پری.

9. we invited all the relatives over for lunch
همه ی خویشاوندان را برای نهار به خانه دعوت کردیم.

10. the king invited him to the court
پادشاه او را به دربار دعوت کرد.

11. they were invited to accede to the treaty
از آنها دعوت شد که به قرارداد بپیوندند.

12. we are invited to a dance
ما را به مجلس رقص دعوت کرده اند.

13. i had been invited for an interview
از من برای مصاحبه دعوت به عمل آمده بود.

14. neither of them was invited
هیچیک از آن دو دعوت نشده بود.

15. the managers were all invited to the meeting
همه ی مدیران را به جلسه دعوت کردند.

16. who on earth has invited them!
آخه کی اونارو دعوت کرده !

17. a friend of mine has invited us
یک دوست من ما را دعوت کرده است.

18. excluding the children, everyone was invited
به جز بچه ها همه دعوت شده بودند.

19. she was proud to be invited too
از اینکه او را هم دعوت کرده بودند سربلند بود.

20. the relatives who were not invited to the wedding became very disgruntled
قوم خویش هایی که به عروسی دعوت نشده بودند خیلی برزخ شدند.

21. they were eating lunch and invited me to join in
آنها داشتند نهار می خوردند ومرا دعوت کردند که به آنها ملحق شوم.

22. i was very flattered that they invited me too
از اینکه مرا هم دعوت کرده بودند خیلی شاد شدم (به خود بالیدم).

23. members of the cast were all invited to dinner
بازیگران همگی به شام دعوت شدند.

24. they are so clannish that they invited none but their own family to the wedding
آن قدر طایفه پرست هستند که جز اعضای ایل و تبار خود هیچکس را به عروسی دعوت نکردند.

25. i was very peeved about not being invited
از اینکه دعوت نشده بودم خیلی دلخور شدم.

26. no less a person than the president invited him
خود رییس جمهور او را دعوت کرد.

27. she never goes where she is not invited
او هرگز به جایی که دعوت نشده است نمی رود.

28. is there a particular reason why they haven't invited me?
آیا دلیل خاصی وجود دارد که مرا دعوت نکرده اند؟

29. she hinted that she wouldn't mind being also invited
او نشان داد که بدش نمی آید از او هم دعوت بشود.

30. she will be offended if she is not invited
اگر از او دعوت نشود دلخور خواهد شد.

31. they came, it is claimed, because they were invited
ادعا می شود که آنها چون دعوت شده بودند آمدند.

32. members of the faculty of the medical school had also been invited
اعضا هیئت علمی دانشکده ی پزشکی نیز دعوت شده بودند.

33. i was given to understand that he would go if he were invited
این طور دستگیرم شد که اگر از او دعوت می کردند می رفت.

انگلیسی به انگلیسی

• asked to be present, having received an invitation

پیشنهاد کاربران

دعوت
• مثال:
It's mostly a cermoney in which family and friends are invited and rings are exchanged.
invited: فراخوانده شده، دعوت شده، خواسته شده، درخواست شده
خواست، فراخواند، دعوت کرد
دعوت کردن، دعوت کردن به . . . ، دعوت
دعوت کرد دعوت کردن به زمان گزشته
ب معنی دعوت کردن ولی چونed داره میشه مال زمان گذشته ک میشه دعوت کرد
دعوت کردن
دعوت کرد. . .
دعوت کردن به جایی

دعوت کرد. احضار کرد . گذشته فعل invate
دعوت کردن به. . .
دعوت کردن به میهمانی و نظایر ان ولی به علت داشتن ed به معنی دعوت کرد ( دعوت کردندر زمان گذشته )
دعوت کردن به زمان گذشته ( دعوت کرد )
دعوت کردن به میهمانی. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس