invitingly


بطور جالب یا کشنده

جمله های نمونه

1. The waters of the tropics are invitingly clear.
[ترجمه فرید رستمی] آب های مناطق حاره ایی بطور وسوسه انگیزی روشن پاک و روشن هستند.
|
[ترجمه گوگل]آب های مناطق استوایی به طرز چشمگیری شفاف است
[ترجمه ترگمان]آب های مناطق حاره به طور invitingly روشن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But suddenly the sight of Giuseppe Signori's invitingly lofted ball into the penalty area put a spring in his step.
[ترجمه گوگل]اما ناگهان تماشای توپی که جوزپه سیگنوری را دعوت‌کننده به محوطه جریمه برد، یک فنر در قدم او ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]اما ناگهان دیدن Giuseppe Signori s ball را به منطقه پنالتی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. McCoist's header fell invitingly to Hateley, who was lurking on the edge of the Leeds penalty area.
[ترجمه گوگل]ضربه سر مک کویست به طرز دعوت کننده ای به سمت هاتلی افتاد که در لبه محوطه جریمه لیدز کمین کرده بود
[ترجمه ترگمان]ضربه McCoist به Hateley که در لبه منطقه پنالتی در لیدز در کمین نشسته بود، fell شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her lips pouted invitingly.
[ترجمه گوگل]لب‌هایش دعوت‌کننده غوغا کردند
[ترجمه ترگمان]لب هایش را به طرف invitingly تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The smooth road sloped invitingly before her.
[ترجمه گوگل]جاده هموار به طرز دعوت کننده ای در مقابل او شیب داشت
[ترجمه ترگمان]جاده صاف شیب ملایمی داشت که پیش رویش قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The stirrups hung invitingly at the animal's sides.
[ترجمه گوگل]رکاب ها به گونه ای دعوت کننده در کنار حیوان آویزان بودند
[ترجمه ترگمان]رکاب بر روی رکاب invitingly آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hunter completed his hat-trick in 74 minutes when O'Hare failed to hold a Burrows cross and the ball fell invitingly for him.
[ترجمه گوگل]هانتر هت تریک خود را در دقیقه 74 تکمیل کرد، زمانی که اوهار نتوانست پاسی از باروز را نگه دارد و توپ به شدت برای او افتاد
[ترجمه ترگمان]شکارچی در ۷۴ دقیقه کلاه خود را به پایان رساند و هنگامی که Hare موفق نشد از عبور یک صلیب تکی عبور کند و توپ به سوی او fell شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The thing - it must have been five metres across - rippled its flanges invitingly and eased right to where we stood.
[ترجمه گوگل]این چیز - باید پنج متر عرض داشته باشد - فلنج هایش را به طرز جذابی موج می زد و درست همان جایی که ما ایستاده بودیم راحت شد
[ترجمه ترگمان]چیزی که احتمالا پنج متر آن طرف تر بود، لبه آن را invitingly کرده و درست جایی که ایستاده بودیم آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ball flew fantastically well in the air of that glen and sat invitingly on its lively turf.
[ترجمه گوگل]توپ به خوبی در هوای آن گلن پرواز کرد و دعوت کننده روی چمن پر جنب و جوش آن نشست
[ترجمه ترگمان]توپ در هوای دره گلن با سرعت بسیار پرواز کرد و روی چمن lively نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Features: The meat is white with a light pink tinge. While the peppers are invitingly green.
[ترجمه گوگل]ویژگی ها: گوشت سفید با رنگ صورتی روشن است در حالی که فلفل ها به طور دعوت کننده سبز هستند
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها: گوشت با یک رنگ صورتی روشن سفید است در حالی که فلفل تند و invitingly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an enticing manner, temptingly, attractively, alluringly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : invite
✅️ اسم ( noun ) : invitation / invite / invitational
✅️ صفت ( adjective ) : inviting / invitational
✅️ قید ( adverb ) : invitingly
به نشانه دعوت
he opened the door invitingly
او در را به نشانه ی دعوت باز کرد.
به نقل از هزاره:
به طور وسوسه انگیزی
آنچنان . . . که آدم را وسوسه می کند
به طور اغواگری

بپرس