irredentist

/ˌɪrɪˈdentɪst//ˌɪrɪˈdentɪst/

(در اصل) عضو دستجات طرفدار بازستانی نواحی ایتالیایی نشین از کشورهای مجاور ایتالیا (در اواخر قرن نوزدهم)، بازستان گرای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: irredentism (n.)
• : تعریف: a person who advocates annexing or recovering territories bordering his or her own country, because their populations have strong ties to his or her country's people.

جمله های نمونه

1. The meeting is disrupted by Albanian irredentist.
[ترجمه گوگل]این جلسه توسط یک ناشناس آلبانیایی مختل می شود
[ترجمه ترگمان]این نشست توسط Albanian irredentist قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This changed Israel itself, giving birth to an irredentist religious-nationalist movement intent on permanent colonisation of the occupied lands.
[ترجمه گوگل]این امر خود اسراییل را تغییر داد و یک جنبش مذهبی-ناسیونالیستی غیرطبیعی را به وجود آورد که قصد استعمار دائمی سرزمین های اشغالی را داشت
[ترجمه ترگمان]این امر خود اسرائیل را تغییر داد و جنبشی مذهبی و ملی گرای مذهبی را در استعمار دایمی سرزمین های اشغالی به دنیا آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Greater Romania Party, an irredentist group of Magyar-bashers whose leader came second in Romania's presidential election of 2000, lost all its seats in 200
[ترجمه گوگل]حزب رومانی بزرگ، یک گروه غیرمجاز متشکل از ماگیارها که رهبر آن در انتخابات ریاست جمهوری رومانی در سال 2000 دوم شد، در سال 200 تمامی کرسی های خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]حزب رومانی بزرگ، گروه irredentist از Magyar - bashers که رهبر آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ در رومانی به مقام دوم رسید، همه کرسی های خود را در ۲۰۰ کرسی از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Significantly, one should not discount the reemergence of an Alawi irredentist impulse if the country descends into sectarian strife.
[ترجمه گوگل]به طور قابل توجهی، اگر کشور درگیر درگیری های فرقه ای شود، نباید از ظهور مجدد یک انگیزه انحرافی علوی چشم پوشی کرد
[ترجمه ترگمان]به طور قابل توجهی، در صورتی که این کشور وارد نزاع فرقه ای شود، نباید تخفیف یک انگیزه علوی را تخفیف داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. States could also exploit the threat from the living dead to acquire new territory, squelch irredentist movements, settle old scores, or subdue enduring rivals.
[ترجمه گوگل]دولت‌ها همچنین می‌توانند از تهدید مرده‌های زنده برای به دست آوردن قلمروی جدید، سرکوب جنبش‌های irredentist، تسویه حساب‌های قدیمی، یا سرکوب رقبای پایدار استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده نیز می تواند از تهدید جان مرده برای به دست آوردن قلمرو جدید، خرد کردن حرکات irredentist، حل و فصل نمرات قدیمی، یا مقهور کردن رقبای سرسخت استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Indonesia and the Philippines have for over 40 years been joined with Malaysia and Singapore in the Association of South-East Asian Nations (ASEAN), and have stopped pursuing irredentist claims.
[ترجمه گوگل]اندونزی و فیلیپین بیش از 40 سال است که با مالزی و سنگاپور در انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) ملحق شده‌اند و از پیگیری ادعاهای انحرافی خودداری کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]اندونزی و فیلیپین بیش از ۴۰ سال است که با مالزی و سنگاپور در انجمن ملت های جنوب شرق آسیا (ASEAN)به هم پیوسته اند و از پی گیری ادعاهای irredentist دست کشیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who supports irredentism, one who supports the policy that a country should annex or recover neighboring territory because of ethnic or historic connections

پیشنهاد کاربران

irredentist ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: بازپیوندخواه
تعریف: کسی که خواهان بازپیوندی است و گرایش به این جنبش دارد
استردادطلبانه، الحاق گرایانه

بپرس