juicy

/ˈdʒuːsi//ˈdʒuːsi/

معنی: ابدار، باطراوت، بارانی، شاداب، پر اب، شیرهدار
معانی دیگر: (میوه و سبزی و غیره) آبدار، (عامیانه) جالب، گیرا، پرآب و تاب، (عامیانه) پرنان و آب، پرسود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: juicier, juiciest
مشتقات: juicily (adv.), juiciness (n.)
(1) تعریف: having a great amount of juice; succulent.
متضاد: dry

(2) تعریف: interesting for gossip, often because of a somewhat scandalous nature; titillating.
متضاد: dull

- a juicy rumor
[ترجمه گوگل] یک شایعه آبدار
[ترجمه ترگمان] یک شایعه آبدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. juicy peaches
هلوهای آبدار

2. a juicy contract
قرارداد پردرآمد

3. a juicy story
داستان پرآب و تاب

4. The pineapple was sweet and juicy.
[ترجمه گوگل]آناناس شیرین و آبدار بود
[ترجمه ترگمان]آناناس شیرین و آبدار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Want to hear a juicy bit of news?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید یک خبر جالب بشنوید؟
[ترجمه ترگمان]میخوای یه کم خبر تازه بشنوی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's nothing better than a nice juicy peach!
[ترجمه گوگل]هیچ چیز بهتر از یک هلو آبدار خوب نیست!
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز بهتر از یک هلو آبدار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She bit into a ripe juicy pear.
[ترجمه گوگل]او یک گلابی آبدار رسیده را گاز زد
[ترجمه ترگمان]یک گلابی پخته و آبدار را گاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The birds come searching for juicy worms and grubs.
[ترجمه گوگل]پرندگان به دنبال کرم‌ها و دانه‌های آبدار می‌گردند
[ترجمه ترگمان]پرندگان به دنبال کرم های درشت و کرم grubs می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This sugar cane is quite a sweet and juicy.
[ترجمه گوگل]این نیشکر بسیار شیرین و آبدار است
[ترجمه ترگمان]این نیشکر قند خیلی شیرین و آبدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've got some juicy gossip for you.
[ترجمه گوگل]من یک سری شایعات آبدار برای شما دارم
[ترجمه ترگمان]چند تا خبر آبدار برایت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I want all the juicy details.
[ترجمه گوگل]من تمام جزئیات آبدار را می خواهم
[ترجمه ترگمان] من همه جزئیات آبدار رو میخوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tell me all the juicy details!
[ترجمه گوگل]تمام جزئیات آبدار را به من بگو!
[ترجمه ترگمان]تمام جزئیات آبدار را برایم بگو!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I've got some really juicy gossip for you.
[ترجمه گوگل]من یک سری شایعات واقعاً آبدار برای شما دارم
[ترجمه ترگمان]یه شایعه خیلی آبدار برات دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you want to hear some juicy gossip ?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید شایعات آبدار بشنوید؟
[ترجمه ترگمان]می خواهی چند تا شایعه آبدار بشنوی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She told me all the juicy details.
[ترجمه گوگل]او تمام جزئیات آبدار را به من گفت
[ترجمه ترگمان] اون همه جزئیات آبدار رو بهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The flesh of the peach was sweet and juicy.
[ترجمه گوگل]گوشت هلو شیرین و آبدار بود
[ترجمه ترگمان]گوشت هلو شیرین و آبدار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابدار (صفت)
rude, lush, aqueous, juicy, succulent, hydrous, watery, humid

باطراوت (صفت)
clean, fresh, juicy

بارانی (صفت)
juicy, wet, drippy, rainy, pluvial

شاداب (صفت)
floriferous, lush, juicy, succulent

پر اب (صفت)
ripe, lush, juicy, watery, having high water level

شیره دار (صفت)
juicy

انگلیسی به انگلیسی

• filled with juice, containing juice; sensational, scandalous; profitable
a fruit or other food that is juicy has a lot of juice in it.
juicy also means interesting or exciting, or containing scandal; an informal use.

پیشنهاد کاربران

دوستان دقت کنید این کلمه صفت هست و خودش به خودی خود معنای "خبر آبدار" نمیده. بجاش از همون "آبدار" استفاده کنین. مثلا juicy gossip یا juicy news یا juicy detail
همون خبر آبدار خودمون ( حواشی زندگی خصوصی و روابط افراد )
تروتازه. خشک نشدنی. باطراوت. دلچسب. تر و تازه. بطور عام هرچیزی که با دیدن ویا شنیدن یا انجام دادن یا ندادن آن . . بیش از حد موردتوجه قراربگیرد و درآن اغراق دیده شود. . وقتی درترکیبات یک چیز یکی از مواردآن
...
[مشاهده متن کامل]
بیش از بقیه موردها باشد ( مثلن غذایی که نمک دار باید باشد اما به خاطر استفاده زیاد نمک گفته میشه غذای شور ) . آبکی. پرآب وتاب . شلوغ کاری درکاری

juicy ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: آبدار 2
تعریف: ویژگی مادۀ غذایی ای که در بافت آن آب فراوانی وجود دارد
آبدار ، سولو، طراوت ، شاداب
succulent=
آبدار
دست اول و تازه ( در مورد شایعه )
● آبدار
● دست اول، اطلاعات مهم ( مخصوصا در مورد زندگی شخص )
● مَشتی، باحال ( معمولا در مورد کار وو حرفه )
● پرسود، به قول خودمون "تُپُل" یعنی کاری کی پول توشه
اطلاعات مهم و شوکه کننده ( خصوصا در مورد رفتارهای جنسی مردم )
شاداب. شیره دار پر آب آبدار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس