junk

/ˈdʒəŋk//dʒʌŋk/

معنی: نی، جگن، اشغال، جنس اوراق و شکسته، قایق ته پهن چینی، بدور انداختن، بنجل شمردن
معانی دیگر: (فلز یا کاغذ یا شیشه یا پارچه ی کهنه که می توان بخشی از آن را برای کاربرد مجدد آماده کرد) آهن پاره، تخته ی شکسته پکسته، شیشه ی شکسته، بطری خالی، رخت مندرس، کاغذ پاره، لاشه ی اتومبیل (و غیره)، خرت و پرت، (چیزهای) قراضه، آت و آشغال، هکف، اسقاط، چیز به درد نخور، بنجل، نامرغوب، (جنس و غیره) بد، (متاع) وازده، بی ارزش، لکنته، مزخرف، بی معنی، کتره، (عامیانه) دور انداختن، (به عنوان آهن پاره یا جنس اوراقی و غیره) فروختن، اسقاط کردن، (در اصل) طناب کهنه (که سابقا با آن گلیم و پادری و غیره می بافتند)، (خودمانی) مواد مخدر (به ویژه هرویین)، جانک (کشتی ته پهن و بادبان دار چینی یا ژاپنی)، کهنه و کم ارزش، جنس بنجل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: anything regarded as having little worth; trash.
مترادف: garbage, refuse, rubbish, trash, waste
مشابه: chaff, leavings, litter, reject, rejection, stuff

(2) تعریف: fiber from old cords or cables used as filler for caulking, gaskets, and the like.
مشابه: cable, cord, fiber, filler

(3) تعریف: a type of hard beef preserved with salt, used esp. aboard a ship.
مشابه: jerky

(4) تعریف: (slang) heroin, or another narcotic.
مترادف: horse, smack
مشابه: dope, heroin, narcotic
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: junks, junking, junked
• : تعریف: to discard as worthless.
مشابه: chuck, discard, dispose of, reject, scrap
اسم ( noun )
• : تعریف: a high-sterned, flat-bottomed boat of Chinese origin, driven by square sails.
مشابه: boat, sailboat

جمله های نمونه

1. don't junk this radio; it may be fixed
این رادیو را دور نیانداز شاید بشود آن را درست کرد.

2. eating junk food disordered his digestive system
خوردن هله هوله دستگاه گوارش او را دچار اختلال کرد.

3. our basement was full of junk
زیرزمین ما پر از خرت و پرت بود.

4. i said "real" jewelry, not this junk from hong kong!
گفتم جواهر واقعی،نه این چیز قلابی از هنگ کنگ !

5. they sold the old ship for junk
آنها کشتی قدیمی را به عنوان آهن پاره به فروش رساندند.

6. this car is such a piece of junk that nobody will buy it
این اتومبیل آنقدر قراضه است که هیچ کس آن را نخواهد خرید.

7. The room is full of junk.
[ترجمه هانیه اژدری] اتاق پر از خرت وپرت است.
|
[ترجمه گوگل]اتاق پر از آشغال است
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از آشغاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I've cleared out all that old junk in the attic.
[ترجمه A.A] من همه آن جنس بنجل قدیمیها در اتاق زیر شیروانی را تمییز و مرتب کرده ام
|
[ترجمه گوگل]من تمام آن آشغال های قدیمی را در اتاق زیر شیروانی پاک کردم
[ترجمه ترگمان]من همه اون خرت و پرت ها رو تو اتاق زیر شیروونی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were bits of junk lying around.
[ترجمه گوگل]تکه های آشغال در اطراف وجود داشت
[ترجمه ترگمان] یه عالمه خرت و پرت افتاده اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This china came from a junk shop.
[ترجمه jhangir] این چینی از مغازه سمساری اومد
|
[ترجمه گوگل]این چینی از یک مغازه آشغال فروشی آمده است
[ترجمه ترگمان]این چین از یک مغازه بنجل امده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I bought this old table in a junk shop.
[ترجمه گوگل]من این میز قدیمی را از یک مغازه آشغال فروشی خریدم
[ترجمه ترگمان]من این میز قدیمی رو تو یه مغازه آشغال خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I throw junk mail straight in the bin without reading it.
[ترجمه گوگل]نامه‌های ناخواسته را مستقیماً بدون خواندن آن‌ها در سطل زباله می‌اندازم
[ترجمه ترگمان]بی آن که خواندن آن را بخوانم، بی آن که آن را بخوانم، یک نامه از داخل سطل پرت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't waste your money on that junk!
[ترجمه گوگل]پول خود را برای آن آشغال هدر ندهید!
[ترجمه ترگمان]پول تو هدر نده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She tried to fob all her junk off onto me.
[ترجمه رها] اون سعی میکرد همه کارای بدشو بندازه گردن کن
|
[ترجمه گوگل]سعی کرد تمام آشغال هایش را روی من جمع کند
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد همه آت و آشغالا رو بندازه گردن من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The co-defendants are charged with selling worthless junk bonds to thousands of unsuspecting depositors.
[ترجمه گوگل]متهمان متهم به فروش اوراق قرضه بی ارزش به هزاران سپرده گذار بی خبر هستند
[ترجمه ترگمان]متهمان با فروش اوراق قرضه بی ارزش بی ارزش به هزاران نفر از سپرده گذاران ناآگاه متهم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Most junk food is high in sugar.
[ترجمه fnf] اغلب غذاهای کم ارزش دارای قند زیادی هستند
|
[ترجمه گوگل]بیشتر غذاهای ناسالم حاوی قند بالایی هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب غذاهای کم ارزش در شکر زیاد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نی (اسم)
tube, cane, straw, pipe, fistula, bulrush, reed, junk, fife, sprit

جگن (اسم)
bulrush, junk, sedge, wattle

اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill

جنس اوراق و شکسته (اسم)
junk

قایق ته پهن چینی (اسم)
junk

بدور انداختن (فعل)
junk

بنجل شمردن (فعل)
junk

تخصصی

[کامپیوتر] داده ناخواسته، آشغال
[نفت] آهن پاره

انگلیسی به انگلیسی

• material which has been thrown out or discarded, trash, refuse, something which is useless or worthless; heroin or other narcotic (slang)
flat-bottomed chinese sailing ship with square sails
throw out, get rid of, trash
junk is an amount of old or useless things; an informal word.
junk shops sell second-hand goods very cheaply; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بی ارزش
به درد نخور
بازیافتی
junk ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: اسقاطی
تعریف: مواد فراوری شده یا فراوری نشدۀ مناسب برای بازمصرف یا بازیافت
جل و پلاس
آلت تناسلی مرد.
اصطلاح Don't touch my junk
که در سال 2010 در امریکا رایج گشت اشاره به اعتراض مسافران هنگامی که مورد تفتیش بدنی قرار می گیرند، دارد.
هرز ، به درد نخور .
مثال:
Junk files=فایل های هرز.
هرز، هرزنامه، ناخواسته ( در مورد پیام یا ایمیل )
مزخرفه
Scrap
قراضه
اصطلاح junk food به معنی غذای بی ارزش، از نظر ارزش غذایی، مثل که نه دقیقاً فست فودهایی که بدبختانه خیلی هم خوشمزه است
Space junk
زباله فضایی
نا خواسته
بنجل
Junk = fast

خرت و پرت
junk food = غذای ناسالم ( غذای مضر )
به نظر من این دوسه باری که من از این مجموعه استفاده می کنم خوب بود ه است ترسویی بستگی دارد که ما از یک اپلیکیشن ذیل یک برنامه چه انتظاراتی داشته باشیم گاهی اوقات ممکن است آنچه می خواهیم خلاف قوانین ومقررات آن برنامه باشد
مضر
Junk food =غذای مضر
بد، به درد نخور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس