jack

/ˈdʒæk//dʒæk/

معنی: فنجان، جک زدن، سرزنش کردن
معانی دیگر: (در اصل) پسر، مرد، آدم (برای تاکید به کار می رود)، (ورق بازی) سرباز (knave هم می گویند)، (اتومبیل و غیره) جک، هر وسیله ی بلند کردن (در فواصل کم)، درشت، بزرگ اندام، گنده، (معمولا با: up) جک زدن، (با جک) بلند کردن، بالا بردن، (در اصل) شاگرد خانه، نوکر، (استرالیا) پاسبان، مامور پلیس، رجوع شود به: jackpot، (نادر) ملوان، ناوی، (میله ی چوبی که چکش را برای فرود آمدن بر سیم پیانو بلند می کند) خرک پیانو، هر نوع خرک، الاغ نر، نره خر (jackass هم می گویند)، جنس نر، نرک، (جانور شناسی) نام کلی انواع ماهی های حاره ای و نقره ای رنگ و استخوانی که دم دو شاخه ی آنها دراز و باریک است (از تیره ی caranagidae)، (قدیمی - خودمانی) پول، فلوس، اسکن، (برق) پریز، ژاک، (شکار) مشعل یا نوری که برای جلب صید به کار می رود، (کشتیرانی) پرچم سینه ی کشتی، (با نور افکن یا مشعل) صید کردن، پیشوند:، نرک [jackass]، بزرگ و محکم، سترگ [jackboot]، خرک برای بالا بردن چر  جک اتومبیل، در ورق بازی سرباز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: every man jack
(1) تعریف: any of a number of devices used to lift all or a part of a heavy object a short distance, as by leverage or hydraulic pressure.
مشابه: hoist

- an automobile jack
[ترجمه گوگل] یک جک اتومبیل
[ترجمه ترگمان] یه جک اتومبیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the face card of lowest value in a deck of cards, which usu. depicts a young man in uniform or livery; knave.
مشابه: knave

(3) تعریف: (pl. but used with a sing. verb) a game, usu. played by children, the object of which is to pick up as many small, star-shaped metal pieces as one can while bouncing a ball.

(4) تعریف: any of the metal pieces used in such a game.

(5) تعریف: a device that connects a plug to an electrical circuit.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jacks, jacking, jacked
عبارات: jack off
(1) تعریف: to lift (something) using or as if using a jack (usu. fol. by up).
مشابه: hoist

- The mechanic jacked up the truck.
[ترجمه گوگل] مکانیک کامیون را با جک بالا برد
[ترجمه ترگمان] مکانیک کامیون رو دزدیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to raise or increase (usu. fol. by up).

- The theater jacked up the ticket prices.
[ترجمه گوگل] تئاتر قیمت بلیت را افزایش داد
[ترجمه ترگمان] تئاتر قیمت های بلیط را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to encourage or lift the spirits of (usu. fol. by up).

- The joke jacked up her morale.
[ترجمه گوگل] این شوخی روحیه او را تقویت کرد
[ترجمه ترگمان] اون جوک روحیه her رو قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: male; man.

- jackass
[ترجمه گوگل] جکاسی
[ترجمه ترگمان] احمق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- jack-in-the-box
[ترجمه گوگل] جک در جعبه
[ترجمه ترگمان] جک - جعبه -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: large or heavy.

- jackpot
[ترجمه گوگل] برنده تمام پولها
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- jackknife
[ترجمه گوگل] چاقوی جک
[ترجمه ترگمان] با چاقو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. jack rabbit
خرگوش بزرگ امریکایی

2. jack off
(خودمانی - زننده) جلق زدن

3. jack up
1- (با جک) بلند کردن 2- (قیمت و مزد و غیره) افزودن 3- (عامیانه) سرزنش کردن

4. a jack of diamonds
سرباز خشت

5. automobile jack
جک اتومبیل

6. hydraulic jack
جک آبانه ای (هیدرولیک)

7. to jack up an automobile
اتومبیل را جک زدن

8. (a) jack of all trades
همه کاره (و هیچ کاره)،همه فن حریف،همه مرده حلاج

9. every man jack knows that
هر مردی آن را می داند.

10. every man jack
هر مردی،هر کس

11. she discarded a jack and picked up an ace
او سرباز را انداخت و آس را برداشت.

12. I'd just put Jack down for his nap.
[ترجمه گوگل]من فقط جک را برای چرت زدنش می گذارم
[ترجمه ترگمان] فقط \"جک\" رو مجبور کردم که چرت بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It has been alleged that Jack stole the money.
[ترجمه گوگل]ادعا شده است که جک پول را دزدیده است
[ترجمه ترگمان]ادعا شده است که جک پول را دزدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How about jack? We can't just leave him here.
[ترجمه ^_^] پس جک چی؟ نمی تونیم همینجا ولش کنیم.
|
[ترجمه گوگل]جک چطور؟ ما نمی توانیم او را اینجا بگذاریم
[ترجمه ترگمان]جک چطوره؟ نمی تونیم همین جا ولش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Jack and Mary had been married for a long time but gradually drifted apart until they separated.
[ترجمه گوگل]جک و مری مدت زیادی بود که ازدواج کرده بودند اما به تدریج از هم جدا شدند تا اینکه از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان]جک و مری مدت زیادی با هم ازدواج کرده بودند، اما رفته رفته از هم جدا می شدند تا از هم جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فنجان (اسم)
mug, cup, chalice, calix, jack, stein

جک زدن (فعل)
jack

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

تخصصی

[علوم دامی] الاغ نر اخته نشده .
[عمران و معماری] جک - بالابر - بالا بردن - جک زدن
[کامپیوتر] پایه - اتصال دهنده ای که دو شاخه ای را می توان درون آن قرار داد . - پایه .
[برق و الکترونیک] فیش - مادگی اتصال قطعه ی متصل کننده ی ماده که به همراه اتصال نری برای برقراری اتصالات مداری استفاده می شود . مادگی اتصال دارای تیغه های اتصالی است که هنگام جایگذاری با برداشتن اتصال نری باز یا بسته می شود و عمل قطع و وصل را انجام می دهند .
[مهندسی گاز] بالابردن، جک
[زمین شناسی] جک، باربردار، جک پیچی
[نساجی] بالابر - اهرم بالابر ورد - پریز
[نفت] جک - خرک

انگلیسی به انگلیسی

• male first name (form of jacob or john); fellow, man (informal)
mechanical device for raising great weights; playing card with the figure of a knave; electrical socket; ship's flag; male donkey; six-pointed object used in the game of jacks
raise a heavy object with the help of a mechanical device; raise, boost; raise prices
a jack is a device for lifting a heavy object off the ground.
a jack is also a playing card with a picture of a young man on it.
if you jack in something such as an activity or job, you stop doing it; an informal expression.
if you jack up the price or the value of something, you increase its cost or importance above the level of what is reasonable; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

To steal or take something without permission or unlawfully. The term “jack” is often used to refer to theft or stealing in a casual or slang sense.
دزدیدن یا گرفتن چیزی بدون اجازه یا غیرقانونی. اغلب برای اشاره به دزدی یا سرقت به معنای معمولی یا عامیانه استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

“He jacked my phone when I wasn’t looking. ”
In a discussion about crime, someone might say, “Carjackings have been on the rise in the city. ”
A person might warn, “Don’t leave your bag unattended, or someone might jack it. ”

Jack is a slang term that can mean nothing or no one. It is often used to express the absence of something or someone.
jack یک اصطلاح عامیانه به معنای هیچ یا هیچ کس است. اغلب برای بیان عدم وجود چیزی یا کسی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

I know jack about art.
He’s not worth jack.
We have jack to do this weekend.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-nothing/
عرق
Apple jack=عرق سیب
معنی artworks. jack چی میشه
Jack calls me معنی این اصطلاح چی میشه
slang /To steal something
عامیانه/ دزدیدن، سرقت کردن
The thieve jacked a bunch of high - end consumer electronics
مخالف inject هست
Inject یعنی تزریق کردن
Jack یعنی کشیدن
jack = هیچی
I can't see jack = هیچی نمی تونم ببینم
کلمهjack یک نوع اسم به حساب می اید.
jack ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: جافیشی
تعریف: نوعی مادگی که با اتصال دو شاخه یا چندشاخه به آن اتصال الکتریکی برقرار می‏شود
سوکت ( هدفن و . . . )
مثلا:
I Plugged The Earphones Into The Jack
جک کردن یعنی بلند کردن:
۱ - مثل بالابردن قیمت یا اتومبیل با جک
۲ - دزدیدن ( مثل اصطلاح بلند کردن خودمون تو فارسی )
تیغ زدن
جک

بزرگ
Lumberjack
( شخص ) چوب بر
A Jack of all trade
آدم همه فن حریف
she jacked that silver Toyota
jack: slang for stolen
به معنای دزدیدن

جَک
مرد . آدمو. . . . . .
چکمه کش
در بازی ورق پاسور به نام سرباز شناخته می شود. سرباز jack
حقوق

big، huge
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس