jaunt

/ˈdʒɒnt//dʒɔːnt/

معنی: گردش، تفریح، مسافرت کوچک، سفر کوچک کردن، تفرخ کردن
معانی دیگر: (سفر کوتاه تفریحی) گلگشت، گشت و گردش، (به سفر کوتاه رفتن) گردش رفتن، (به) گلگشت رفتن، گشت زدن، تفر  کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jaunts, jaunting, jaunted
• : تعریف: to take a brief trip or outing, usu. for amusement.
مشابه: journey, stroll, travel, trip
اسم ( noun )
• : تعریف: a short trip made for amusement.
مترادف: outing, sally, trip
مشابه: excursion, junket, stroll, turn

جمله های نمونه

1. this evening, we are going for a little jaunt to the seaside
امشب برای گردش کوتاهی به کنار دریا خواهیم رفت.

2. She's gone on a jaunt into town.
[ترجمه گوگل]او در یک گردش به شهر رفته است
[ترجمه ترگمان]رفته به شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They jaunt about quite a lot, especially during the summer.
[ترجمه گوگل]آنها به خصوص در فصل تابستان بسیار پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به خصوص در طول تابستان خیلی چیزها را دنبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You know, a little jaunt to break the monotony.
[ترجمه گوگل]می دانی، یک جست و خیز کوچک برای شکستن یکنواختی
[ترجمه ترگمان]میدونی، یکم jaunt که یکنواختی رو بشکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This lunch-hour world tour ends with a jaunt to Baja.
[ترجمه گوگل]این تور جهانی ساعت ناهار با سفر به باجا به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]این تور جهانی ساعت نهار با یک سفر تفریحی به \"باها کالیفرنیا\" به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To prepare for her jaunt with the 3 1 / 2-pound torch, she has been jogging with 3-pound weights.
[ترجمه گوگل]برای آماده شدن برای گردش خود با مشعل 3 1/2 پوندی، او با وزنه های 3 پوندی دویدن کرده است
[ترجمه ترگمان]برای آماده شدن با مشعل ۳ \/ ۲ پوندی، او با وزنه های ۳ پوندی به راه خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr. Cohen's recent jaunt to Beijing was intended to convince the Chinese government that it must decisively curtail its ties to Tehran, or face real economic costs.
[ترجمه گوگل]سفر اخیر آقای کوهن به پکن برای متقاعد کردن دولت چین بود که باید قاطعانه روابط خود را با تهران کاهش دهد، در غیر این صورت با هزینه های واقعی اقتصادی مواجه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]سفر اخیر آقای کوهن به پکن قصد داشت دولت چین را متقاعد کند که باید به طور قطع روابط خود با تهران را قطع کند و یا با هزینه های واقعی اقتصادی مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His fiancee plans a tourist jaunt with a girl friend.
[ترجمه گوگل]نامزد او با یک دوست دختر یک گردش توریستی را برنامه ریزی می کند
[ترجمه ترگمان]نامزد او یک توریست با یک دوست دختر را برنامه ریزی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The picture was taken on their first jaunt before their children were born.
[ترجمه گوگل]این عکس در اولین گردش آنها قبل از تولد فرزندانشان گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]قبل از این که بچه هایشان به دنیا بیایند، این عکس اولین jaunt بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whether a short jaunt to a nearby bed and breakfast or a more adventurous outing across the country it's a nice way to rejuvenate your spirit and connect with your husband.
[ترجمه گوگل]چه یک گردش کوتاه به یک تختخواب و صبحانه در نزدیکی شما باشد یا یک گردش ماجراجویانه تر در سراسر کشور، این یک راه خوب برای تجدید روحیه و ارتباط با همسرتان است
[ترجمه ترگمان]چه راهی برای رفتن به یک تخت خواب و صبحانه در آن حوالی و یا یک گردش ماجراجویی دیگر در سراسر کشور راهی خوب برای احیای روح و برقراری ارتباط با شوهرتان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whether a four-day trip or an afternoon jaunt, whether you take the wheel yourself or hire a driver, your route is out there.
[ترجمه گوگل]چه یک سفر چهار روزه یا یک گردش بعدازظهر، چه خودتان فرمان را بگیرید یا یک راننده استخدام کنید، مسیر شما همانجاست
[ترجمه ترگمان]چه یک سفر چهار روزه یا یک روز بعد از ظهر، چه شما خودتان چرخ را بردارید و یا یک راننده استخدام کنید، مسیر شما آنجا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. AFTER Barack Obama's first long jaunt abroad as president, Americans are in two minds.
[ترجمه گوگل]پس از اولین سفر طولانی باراک اوباما در خارج از کشور به عنوان رئیس جمهور، آمریکایی ها در دو ذهن هستند
[ترجمه ترگمان]بعد از اولین سفر طولانی باراک اوباما به خارج از کشور به عنوان رئیس جمهور، آمریکایی ها در دو ذهن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who, on a Sunday jaunt to the shore or mountains, has not pitied some self - employed drudge?
[ترجمه گوگل]چه کسی، در یک سفر یکشنبه به ساحل یا کوهستان، برای برخی دلهره های خوداشتغال ترحم نکرده است؟
[ترجمه ترگمان]کی، در یک سفر یکشنبه به ساحل یا کوه، به کسی ترحم نکرده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are off for a day's jaunt to the beach.
[ترجمه گوگل]آنها برای یک روز گردش به ساحل رفته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای گردش روزانه به ساحل می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

تفریح (اسم)
amusement, break, play, paseo, walk, pastime, recreation, promenade, diversion, divertimento, jaunt

مسافرت کوچک (اسم)
jaunt

سفر کوچک کردن (فعل)
jaunt

تفرخ کردن (فعل)
jaunt

انگلیسی به انگلیسی

• short pleasure trip
go on a short pleasure trip
a jaunt is a short journey which you go on for pleasure.

پیشنهاد کاربران

این کلمه هم در نقش اسم بکار می رود و هم در نقش فعل
New Oxford American Dictionary ⬇️
1. ( v ) to go on such an excursion.
به سفر ی کوتاه و لذت بخش یا به گردش رفتن.
Example: 👇
They went jaunting through Ireland.
...
[مشاهده متن کامل]

آنها سفر کوتاهی به ایرلند داشتند.
2. ( n ) a short pleasurable excursion; outing.
یک سفر کوتاه و لذت بخش؛ گردش
Example 1:👇
her regular jaunts to Europe
سفرهای منظمِ کوتاه او به اروپا
Example 2: 👇
I decided to take a jaunt down to Long Beach.
تصمیم گرفتم به لانگ بیچ بروم [توجه: لانگ بیچ در اینجا اسم است و نباید به ساحل طولانی ترجمه کنیم]
Example 3: 👇
LINDA: You don't know the kind of men we see as a rule. Where have you been?
JOHNNY: Oh - working hard.
LINDA: Nights?
JOHNNY: Nights too.
LINDA: What about these little jaunts to Placid? [caused his meeting with Julia at Placid] Come clean, Case.
JOHNNY: That's the first holiday I've ever had.
* Holiday - a play by Philip Barry
لیندا: . . . کجا بودی؟
جانی: اوه، سخت کار می کردم.
لیندا: شب ها؟
جانی: شب ها هم.
لیندا: در مورد این سفرهای کوچک به پلاسید چطور؟ اعتراف کن، کِیْس [کیس، نام فامیلی جانی است].
جانی: این اولین تعطیلی است که تا به حال در اونجا [پلاسید] داشتم.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری

به گردش رفتن
circulation, flow, turn, excursion, twirl, گردش
Good day with family روز خوب با خانواده

بپرس