jelly

/ˈdʒeli//ˈdʒeli/

معنی: دلمه، لرزانک، ماده لزج، ژله، جسم ژلاتینی، ژله مانند کردن
معانی دیگر: ژلاتین، یخ در بهشت، ماده ی ژلاتینی (مانند بخش سرد شده ی آبگوشت کله پاچه)، له و لورده کردن، تبدیل به ژله کردن یا شدن، ژله شدن، مربا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a food jelled by gelatin or pectin, esp. a sweet preparation of concentrated fruit juice that is usu. spread on bread.

- currant jelly
[ترجمه گوگل] ژله توت
[ترجمه ترگمان] کشمش currant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any substance with a gelatinous consistency.

- contraceptive jelly
[ترجمه گوگل] ژله ضد بارداری
[ترجمه ترگمان] شیرینی ژله ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (chiefly British) a clear, fruit-flavored gelatin dessert; Jell-O.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: jellies, jellying, jellied
مشتقات: jellylike (adj.)
• : تعریف: to cause to jell or become jelled.

جمله های نمونه

1. jelly of different colors and mold
ژله به رنگ ها و شکل های مختلف

2. jelly wobbles
لرزانک (ژله) می لرزد.

3. orange jelly
ژله ی پرتقال

4. pectin sets jelly
پکتین ژله را می ماساند.

5. to spread bread with jelly
نان را از مربا پوشاندن

6. they had beaten his head to a jelly with a hammer
سرش را با چکش له و لورده کرده بودند.

7. the juice of cooked meat solidifies into a jelly
آب گوشت،سفت شده و تبدیل به ژله می شود.

8. We had toast and jelly at breakfast.
[ترجمه گوگل]صبحانه نان تست و ژله خوردیم
[ترجمه ترگمان]موقع صبحانه نان تست و ژله داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I've made a strawberry jelly for the children's tea.
[ترجمه گوگل]برای چای بچه ها ژله توت فرنگی درست کردم
[ترجمه ترگمان]من یک ژله توت فرنگی برای چای بچه ها درست کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The jelly plopped into the dish.
[ترجمه گوگل]ژله داخل ظرف ریخت
[ترجمه ترگمان] ژله به سمت ظرف رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Leave the jelly in the fridge to set.
[ترجمه گوگل]ژله را در یخچال بگذارید تا خودش را بگیرد
[ترجمه ترگمان] ژله رو بذار تو یخچال که آماده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They've threatened to beat him to a jelly if he doesn't repay the money.
[ترجمه گوگل]آنها او را تهدید کرده اند که اگر پول را پس ندهد، او را به ژله می زنند
[ترجمه ترگمان]تهدید کردن که اگر پول را پس ندهد، او را به ژله می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was so nervous, her insides were like jelly.
[ترجمه گوگل]خیلی عصبی بود، داخلش مثل ژله بود
[ترجمه ترگمان]او آنقدر عصبی بود که دلش مثل ژله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The jelly is not stiff enough.
[ترجمه گوگل]ژله به اندازه کافی سفت نیست
[ترجمه ترگمان] ژله به اندازه کافی سفت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They removed royal jelly for medicinal use.
[ترجمه گوگل]آنها ژل رویال را برای استفاده دارویی حذف کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ژله سلطنتی را برای مصارف دارویی بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You may leave the jelly in a cool place to harden it.
[ترجمه گوگل]می توانید ژله را در جای خنک بگذارید تا سفت شود
[ترجمه ترگمان]ممکن است ژله را جای مناسبی بگذاری تا آن را سفت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The medicine was a clear jelly.
[ترجمه گوگل]دارو یک ژله شفاف بود
[ترجمه ترگمان]دارو، یک ژله شفاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You can buy a formulation containing royal jelly, pollen and vitamin C.
[ترجمه گوگل]می توانید فرمولاسیون حاوی ژل رویال، گرده گل و ویتامین C را خریداری کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک فرمول حاوی ژله، گرده و ویتامین C بخرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلمه (اسم)
congelation, clod, flocculation, coagulum, gelatine, jelly, gelatin, gel, posset

لرزانک (اسم)
jell, jelly, fruit jelly, marmalade

ماده لزج (اسم)
gluten, jelly

ژله (اسم)
jelly

جسم ژلاتینی (اسم)
jelly

ژله مانند کردن (فعل)
jelly, jellify

تخصصی

[سینما] پرده رنگی - ژلاتین / صافی ژلاتینی (نور)
[صنایع غذایی] ژله : ماده ای نیمه جامد که از ترکیباتی مثل ژلاتین یا پکتین تشکیل شده است مواد به وجود آورنده آن عبارت اند از آب میوه، شکر، پکتین و اسید آلی

انگلیسی به انگلیسی

• soft food product containing gelatin or pectin; jam, sweetened fruit preserve made by boiling fruit and sugar; something which has a gelatinous consistency
congeal; become gelatinous; cause to congeal; cause to become gelatinous
jelly is a clear food made from gelatine, fruit juice, and sugar, which is eaten as a dessert.
jelly is also a kind of jam made by boiling fruit juice and sugar.
jelly can also mean any substance which is clear and partly liquid, partly solid.

پیشنهاد کاربران

The slang adjective jelly is a fun synonym and alteration of jealous, formed by tacking a –y ending onto a phonetic spelling of its first syllable
به معنای حسادت
( به شوخی و عامیانه )
jeLLy به معنی مربا توت فرنگی یا مرباهای دیگر می شو معنی دیگر ان کله پاچه یا ابگوشت
مربا هم میشه
Synonym with jam
jelly ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: لرزانک
تعریف: مادۀ خوراکی شفاف و معمولاً رنگی که از ژلاتین یا آبمیوه یا عطرمایۀ میوه و شکر درست شود
What is it? It feels like jelly
این چیه؟ ( لمس ش می کنی ) مثل ژلاتین ( ژله ) میمونه
اختصاری jealous عامیانه , حسودی
ژله
Jell هم معنی ژله می دهد
ژله

بپرس