فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: juggles, juggling, juggled
حالات: juggles, juggling, juggled
• (1) تعریف: to keep (two or more objects) in motion in the air by alternately tossing and catching them.
• (2) تعریف: to cope with (several simultaneous demanding activities).
- She juggles the work of mother and professional engineer.
[ترجمه eRf] او هر دو کار مادر بودن و مهندس حرفه ای بودن را با هم انجام می دهد.|
[ترجمه سعید] وی هم زمان هم مادر و هم مهندس حرفه ای است.|
[ترجمه گوگل] او با کار مادر و مهندس حرفه ای شعبده بازی می کند[ترجمه ترگمان] او کار مادر و مهندس حرفه ای را به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to carry, hold, or catch shakily, almost dropping.
- The waiter juggled three plates on one arm.
[ترجمه سمی راد] پیشخدمت سه بشقاب را تردستی وار روی یک شانه اش نگه داشته بود|
[ترجمه احسان علیخانی] پیشخدمت سه بشقاب را با یک دست نگه داشته بود.|
[ترجمه گوگل] پیشخدمت سه بشقاب را روی یک بازو قاطی کرد[ترجمه ترگمان] پیشخدمت ظرف سه بشقاب را روی یک دست دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to alter or manipulate for the purpose of deception.
• مشابه: manipulate
• مشابه: manipulate
- They juggled the financial records.
[ترجمه راضیه] آنها در سوابق مالی دست بردند/آنها گزارش های مالی را دستکاری کردند.|
[ترجمه گوگل] آنها سوابق مالی را فریب دادند[ترجمه ترگمان] اونا توی سوابق مالی نفوذ کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to perform tricks that involve great manual dexterity or sleight of hand, esp. to throw and catch three or more objects alternately.
• (2) تعریف: to use tricks and stratagems for deceptive purposes.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act or process of juggling.
• (2) تعریف: a dishonest or deceptive stratagem; ploy; trick.