jump start


(اتومبیل: روشن کردن اتومبیلی که باطری آن خراب است از راه وصل کردن باطری اتومبیل دیگر به آن) استارت زدن، پراندن موتور، (اتومبیل را) با هل دادن یا در سرازیری انداختن روشن کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jump-starts, jump-starting, jump-started
• : تعریف: to start (a motor vehicle) either by rolling or pushing (it) with the ignition on and suddenly releasing the clutch, or by connecting the dead battery to a live battery with jumper cables.
اسم ( noun )
حالات: jump-starts
• : تعریف: the act or an instance of jump-starting a car.

انگلیسی به انگلیسی

• start a car engine using energy from another car's battery (via jumper cables); energize, revitalize
if you jump-start a car's engine, you start it by using the power from another battery.
if someone jump-starts a project or a situation that has come to a halt, they put in a lot of effort in a short time in an attempt to start it moving again.

پیشنهاد کاربران

راه اَندازیِ کمکی/فشاری/هُل د اده/هُلی/ناگهانی/جَست وخیزی/جهشی
کار اندازیِ کمکی/فشاری/هل داده/هلی/ناگهانی/جست وخیزی/جهشی
شاید بشه واژه ی "پرش" رو معادل مناسبی برای jump start در نظر گرفت.
شروع یهویی و ناگهانی
The congress hopes the tax cut will jump start the economy
کنگره امیدوار است کاهش مالیات جان تازه ای به اقتصادخواهدداد.
راه انداختن، به حرکت/ جریان انداختن
جان دوباره بخشیدن به چیزی
باتری به باتری کردن ( خودرو )
( اصطلاح ) : این اصطلاح از حرکت یکباره ی اتوبومیل گرفته شده، اتوموبیلی که باتری اش خوابیده یا بر اثر کابل های جامپر باتری اش راه می افتد؛ یا اتوموبیلی که ناگهان کلاجش رها می شود درحالی که هل داده می شود. معنی اش می شود: حرکت یا ایجاد چیزی یکباره یا ناگهانی.
متوقف کردن -
It jumpstarts your metabolism
این متابولیسم شما را متوقف می کند.

بپرس