jurisdiction

/ˌdʒʊrəˈsdɪkʃn̩//ˌdʒʊərɪsˈdɪkʃn̩/

معنی: قلمرو قدرت، حوزهء قضایی
معانی دیگر: حوزه ی قضایی، قلمرو دادگاه، صلاحیت قضایی یا حقوقی، حوزه ی اختیارات، دادرسی، دادوری، رسیدگی به امور قضایی، قضا، قضاوت، دادیک وری، اختیار، قدرت، اقتدار، دادگاه، محکمه ی قضایی، سازمان دادگاهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: jurisdictive (adj.), jurisdictionally (adv.)
(1) تعریف: the right or authority to interpret and administer the law.
مترادف: dominion, judicature
مشابه: administration, authority, authorization, control, right, rule, sovereignty

- The state government has jurisdiction with respect to laws governing marriage.
[ترجمه گوگل] دولت ایالتی در رابطه با قوانین مربوط به ازدواج صلاحیت قضایی دارد
[ترجمه ترگمان] دولت ایالتی نسبت به قوانین حاکم بر ازدواج صلاحیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the extent, territory, or range over which such authority is held.
مترادف: domain, dominion, judicature
مشابه: control, territory, turf

- Such matters are not within the mayor's jurisdiction.
[ترجمه Mina] چنین مسائلی در حوزه اختیارات شهردار نیستند
|
[ترجمه گوگل] چنین مسائلی در صلاحیت شهردار نیست
[ترجمه ترگمان] این مسائل در حوزه صلاحیت شهردار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When the suspects crossed the state line, they were beyond the jurisdiction of our city's police.
[ترجمه گوگل] زمانی که مظنونان از مرز ایالت عبور کردند، خارج از صلاحیت پلیس شهر ما بودند
[ترجمه ترگمان] وقتی مظنونان از مرز عبور کردند، آن ها از حوزه اختیارات پلیس شهر ما فراتر رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. having an exclusive jurisdiction
دارای قلمرو حقوقی یگانه

2. ordinary courts have no jurisdiction over foreign diplomats
دادگاه های معمولی صلاحیت قانونی نسبت به دیپلمات های خارجی ندارند (حق محاکمه ی آنها را ندارند).

3. territory subject to the jurisdiction of canada
سرزمینی که تابع قوانین کشور کانادا است

4. come within (or fall outside) somebody's jurisdiction
داخل (یا خارج از) حوزه ی اختیارات کسی بودن

5. that area does not fall within my jurisdiction
آن زمینه از حوزه ی اختیارات من خارج است.

6. The court has no jurisdiction in/over cases of this kind.
[ترجمه مریم] این دادگاه هیچ گونه صلاحیتی نسبت به/ در مورد این دسته دعاوی ندارد
|
[ترجمه گوگل]دادگاه هیچ صلاحیتی در مورد این نوع پرونده ها ندارد
[ترجمه ترگمان]دادگاه هیچ صلاحیت قانونی در مورد موارد این نوع ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This case comes under the jurisdiction of a lower court.
[ترجمه گوگل]این پرونده در صلاحیت دادگاه بدوی است
[ترجمه ترگمان]این پرونده تحت صلاحیت دادگاه پایین تر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The commissioners had exclusive jurisdiction to decide.
[ترجمه گوگل]کمیسرها صلاحیت انحصاری برای تصمیم گیری داشتند
[ترجمه ترگمان]اعضای کمیسیون صلاحیت انحصاری تصمیم گیری داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The court may exercise its jurisdiction to compel the husband to make a settlement upon his wife.
[ترجمه گوگل]دادگاه می تواند از صلاحیت خود برای مجبور کردن شوهر به سازش زن خود استفاده کند
[ترجمه ترگمان]دادگاه ممکن است اختیارات خود را برای وادار کردن شوهر به سازش با همسرش انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The senate committees have exclusive jurisdiction over the FBI.
[ترجمه گوگل]کمیته های سنا صلاحیت انحصاری FBI را دارند
[ترجمه ترگمان]کمیته سنا قدرت منحصر به فردی از اف بی آی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The court has no jurisdiction in this case.
[ترجمه علی] دادگاه صلاحیت قضایی این مورد را ندارد
|
[ترجمه گوگل]دادگاه در این مورد صلاحیت ندارد
[ترجمه ترگمان]دادگاه هیچ صلاحیت قانونی در این مورد ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These matters do not fall within our jurisdiction.
[ترجمه گوگل]این مسائل در صلاحیت ما نیست
[ترجمه ترگمان]این مسائل در حوزه صلاحیت ما قرار نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This case falls squarely within the committee's jurisdiction.
[ترجمه گوگل]این پرونده کاملاً در صلاحیت کمیته است
[ترجمه ترگمان]این پرونده مستقیما در حوزه اختیارات کمیته قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The British police have no jurisdiction over foreign bank accounts.
[ترجمه گوگل]پلیس بریتانیا هیچ صلاحیتی بر حساب های بانکی خارجی ندارد
[ترجمه ترگمان]پلیس بریتانیا هیچ صلاحیت قانونی نسبت به حساب های بانکی خارجی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. School admissions are not under/within our jurisdiction.
[ترجمه گوگل]پذیرش مدرسه در اختیار ما نیست
[ترجمه ترگمان]پذیرش در مدرسه تحت صلاحیت ما نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. As the killings took place outside British jurisdiction, the Ministry of Defence could not be held liable.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این قتل ها خارج از حوزه قضایی بریتانیا اتفاق افتاد، وزارت دفاع نمی توانست مسئولیت پذیر باشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این قتل ها در خارج از حوزه قضایی انگلیس صورت گرفت، وزارت دفاع ممکن نبود مسئول باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She acted beyond the jurisdiction of any teacher.
[ترجمه گوگل]او خارج از صلاحیت هر معلمی عمل کرد
[ترجمه ترگمان]او در خارج از حوزه قضایی هر استادی عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The committee has jurisdiction over all tax measures.
[ترجمه گوگل]این کمیته صلاحیت رسیدگی به کلیه اقدامات مالیاتی را دارد
[ترجمه ترگمان]این کمیته صلاحیت رسیدگی به همه اقدامات مالیاتی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلمرو قدرت (اسم)
jurisdiction

حوزهء قضایی (اسم)
jurisdiction

تخصصی

[فوتبال] قضاوت
[حقوق] صلاحیت، حوزه یا قلمرو قضایی

انگلیسی به انگلیسی

• legal authority, right to make legal decisions; authority; range of authority, territory over which authority is exercised
jurisdiction is the power that a court of law or someone in authority has to carry out legal judgements or enforce laws.

پیشنهاد کاربران

برق منطقه ای
حوزه کنترل یک شرکت برق منطقه ای
حوزه قضایی
پیشنهاد برای برابر پارسی=
دامنه دادرسی، دامنه دادگستری
برخ دادرسی، بخش دادرسی
مرجع قضایی
jurisdiction می شود صلاحیت دار که سایرین قبلا گفتند. لطفا مرجع صلاحیت دار که پیشنهاد دادم را درج نفرمایید.
مرجع صلاحیت دار
مجوز قانونی
صلاحیت قانونی
اختیار قانونی
اختیار قانونی
قدرت، اختیار
دادرسی
سیستم حقوقی
حوزه استحفاظی ( الزاماً استحفاظی نیست. چون در موارد اولیه کاربردنظامی - انتظامی داشته این لفظ روی آن مانده است، در کل یک ناحیه یا قلمروی قانونی را بیان می کند که در حیطه ی آن سازمان مزبور حق مدیریت، مداخله و . . . را دارد. )
صلاحیت
چارچوب قانونی - صلاحیت قضایی
دارای اختیار قانونی؛ صلاحیت دار
حاکمیت
[حقوق] صلاحیّت؛حوزه یا قلمرو قضایی
خانواده حقوقی. مثلا خانواده حقوق کامن لا ( انگلستان، آمریکا، استرالیا، هندپستان، کانادا و. . . ) , خانواده حقوق رومی ژرمنی، خانواده حقوق کمونیستی، خانواده حقوق اسلام
قابل محاکمه
Competence
صلاحیت دار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس