juxtapose

/ˌdʒʌkstəˈpoʊz//ˌdʒʌkstəˈpəʊz/

معنی: پهلوی هم گذاشتن، پیش هم گذاشتن
معانی دیگر: کنار هم گذاشتن، کنار به کنار قرار دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: juxtaposes, juxtaposing, juxtaposed
• : تعریف: to bring together for the purpose of side-by-side comparison or contrast.
مشابه: compare

- She juxtaposed the two photographs to help her decide which would be better for the newspaper.
[ترجمه لیدا] او دو عکس را کنار هم قرار داد تا به کمک آنها تصمیم بگیرد کدام برای روزنامه بهتر است
|
[ترجمه گوگل] او این دو عکس را کنار هم قرار داد تا به او کمک کند تصمیم بگیرد کدام یک برای روزنامه بهتر است
[ترجمه ترگمان] او در کنار دو عکس اشاره کرد تا به او کمک کند تصمیم بگیرد کدام یک برای روزنامه بهتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we tried to juxtapose statues to produce the best effect
سعی کردیم به منظور ایجاد تاثیر بیشتر در بیننده،مجسمه ها را کنار هم قرار دهیم.

2. The display juxtaposed images from serious and popular art.
[ترجمه گوگل]نمایش تصاویری از هنر جدی و محبوب را در کنار هم قرار داده بود
[ترجمه ترگمان]نمایش تصاویری از هنر جدی و مشهور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Contemporary photographs are juxtaposed with a sixteenth century, copper Portuguese mirror.
[ترجمه گوگل]عکس‌های معاصر با یک آینه مسی پرتغالی قرن شانزدهمی در کنار هم قرار گرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]عکس های معاصر در کنار یک قرن شانزدهم، آیینه مسی پرتغالی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When you juxtapose the two, you can see the difference.
[ترجمه احمدی] وقتی انها را کنار هم قرار میدهید تفاوتش را می بینید .
|
[ترجمه گوگل]وقتی این دو را کنار هم قرار دهید، می توانید تفاوت را ببینید
[ترجمه ترگمان]وقتی آن دو را تقسیم می کنید، تفاوت را خواهید دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the exhibition, abstract paintings are juxtaposed with shocking photographs.
[ترجمه گوگل]در این نمایشگاه، نقاشی های انتزاعی با عکس های تکان دهنده کنار هم قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]در این نمایشگاه، نقاشی های انتزاعی با عکس های تکان دهنده همراه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The exhibition juxtaposes Picasso's early drawings with some of his later works.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه نقاشی های اولیه پیکاسو را با برخی از آثار بعدی او در کنار هم قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه نقاشی های اوایل پیکاسو را با برخی از آثار بعدی خود به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are now often juxtaposed with previously scorned synthetics.
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر اغلب با مواد مصنوعی قبلا مورد تحقیر قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال حاضر همراه با synthetics که قبلا مورد استهزا قرار گرفته بودند قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But she was not juxtaposed against an asexual image of respectability.
[ترجمه گوگل]اما او در مقابل تصویر غیرجنسی از احترام قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]اما او نه تنها در مقابل جنسی غیر جنسی و غیر جنسی از احترام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Brave personal sacrifices are juxtaposed with quirky moments.
[ترجمه گوگل]فداکاری های شخصی شجاعانه با لحظات عجیب و غریب کنار هم قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]فداکاری های فردی شجاع، همراه با لحظه های عجیب و ساکتم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These three examples, juxtaposed, serve to highlight the nature of educational change.
[ترجمه گوگل]این سه مثال در کنار هم قرار گرفته اند تا ماهیت تغییر آموزشی را برجسته کنند
[ترجمه ترگمان]این سه مثال، در کنار هم، برای برجسته کردن ماهیت تغییر آموزشی خدمت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Juxtaposing criminal law and legal theory offers a number of intellectual enquiries.
[ترجمه گوگل]کنار هم قرار دادن قوانین جزایی و نظریه حقوقی، تعدادی از تحقیقات فکری را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]قانون جزایی و نظریه حقوقی شماری از تحقیقات فکری را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Slacker is very funny indeed and highly innovative in its use of roving camera and juxtaposing various disparate conversations.
[ترجمه گوگل]Slacker در استفاده از دوربین چرخان و کنار هم قرار دادن مکالمات مختلف متفاوت بسیار بامزه و بسیار مبتکر است
[ترجمه ترگمان]slacker در واقع بسیار مضحک است و به شدت با استفاده از دوربین roving و juxtaposing مکالمات مختلف متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because interfaces juxtapose value systems, assumptions, needs, and languages, they create unmet needs.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که واسط ها سیستم های ارزشی، مفروضات، نیازها و زبان ها را در کنار هم قرار می دهند، نیازهای برآورده نشده را ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که رابط ها شامل سیستم ها، فرضیات، نیازها و زبان ها هستند، نیازهای برآورده نشده را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The horizontality of her fallen body is juxtaposed to the vertical thrust of the apartment building.
[ترجمه گوگل]افقی بدن افتاده او در کنار رانش عمودی ساختمان آپارتمان است
[ترجمه ترگمان]The بدن بی هوش او به سمت the عمودی ساختمان آپارتمان منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پهلوی هم گذاشتن (فعل)
juxtapose

پیش هم گذاشتن (فعل)
juxtapose

تخصصی

[ریاضیات] پهلوی هم گذاشتن

انگلیسی به انگلیسی

• place side by side (especially in order to compare)
if you juxtapose two things or ideas, you put them next to each other, or compare them, often in order to emphasize the difference between them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : juxtapose
✅️ اسم ( noun ) : juxtaposition
✅️ صفت ( adjective ) : juxtaposed
✅️ قید ( adverb ) : _
قیاس شدن
کنار هم قرار دادن دو چیز برای آشکار شدن تفاوتها و مقایسه آن دو
To put two objects next to each other for comparision
Contemporary fashion is juxtaposed against historic artifacts and art
The exhibition juxtaposes Picasso's early drawings with some of his later works
- place side by side.
- to place things together or describe things together so that people can see how they are different.
- compare
- مقایسه می شود با . . . .
- قابل قیاس
تقابل

بپرس