knocked down

/ˈnɑːktˈdaʊn//nɒktdaʊn/

(در مورد مبل و غیره) سوار نشده، مجزا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of furniture and the like, not assembled.

جمله های نمونه

1. The crowd jeered when the boxer was knocked down.
[ترجمه گوگل]وقتی بوکسور سرنگون شد، جمعیت به تمسخر پرداختند
[ترجمه ترگمان]وقتی که بوکسور مشت خورد، جمعیت به خنده افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It doesn't matter how you get knocked down in life cause that's gonna happen. All it matters is how you gonna get up.
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چگونه در زندگی زمین خورده باشید زیرا این اتفاق خواهد افتاد مهم اینه که چطوری بلند میشی
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که چطور توی زندگی افتادی، چون این اتفاق می افته تنها چیزی که مهمه اینه که چطوری میخوای بلند شی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was knocked down by a car and badly mangled.
[ترجمه گوگل]او توسط یک ماشین سرنگون شد و به شدت منهدم شد
[ترجمه ترگمان]با ماشین تصادف کرده و لت وپار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. John's had an accident: he's been knocked down by a car.
[ترجمه گوگل]جان تصادف کرد: او توسط یک ماشین سرنگون شده است
[ترجمه ترگمان]جان تصادف کرده: با یک ماشین تصادف کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He died in hospital after being knocked down by a car.
[ترجمه گوگل]او در بیمارستان بر اثر اصابت یک ماشین جان خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]او پس از کشته شدن توسط یک خودرو در بیمارستان فوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He knocked down his opponent with a powerful left.
[ترجمه گوگل]او حریف خود را با یک چپ قدرتمند سرنگون کرد
[ترجمه ترگمان]او رقیب خود را با قدرتی بسیار قوی به زمین کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was knocked down by a bus.
[ترجمه گوگل]او توسط یک اتوبوس سرنگون شد
[ترجمه ترگمان]با یه اتوبوس تصادف کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A mahogany table was knocked down for five pounds.
[ترجمه گوگل]یک میز چوب ماهون به قیمت پنج پوند خراب شد
[ترجمه ترگمان]می زی از چوب ماهون برای پنج پوند به زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sometimes I think this house will be knocked down by a passing plane.
[ترجمه گوگل]گاهی فکر می کنم این خانه با یک هواپیمای عبوری خراب می شود
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها فکر می کنم این خونه توسط یه هواپیما سقوط کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new stove we bought was knocked down from $800 to $550.
[ترجمه گوگل]اجاق گاز جدیدی که خریدیم از 800 دلار به 550 دلار کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]اجاق گاز جدیدی که خریده بودیم از ۸۰۰ دلار به ۵۵۰ دلار کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The price was knocked down to £ Perhaps he'll knock the price down a little if the glass is broken.
[ترجمه گوگل]قیمت به £ پایین آمد شاید اگر شیشه شکسته باشد قیمت را کمی پایین بیاورد
[ترجمه ترگمان]اگر شیشه شکسته شود قیمت آن کم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tragedy struck when their 8-year-old daughter was knocked down by a car.
[ترجمه گوگل]حادثه تراژدی رخ داد که دختر 8 ساله آنها توسط یک خودرو سرنگون شد
[ترجمه ترگمان]تراژدی زمانی رخ داد که دختر ۸ ساله آن ها با یک خودرو واژگون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The accountant knocked down plenty of money without being caught.
[ترجمه گوگل]حسابدار بدون اینکه دستگیر شود، پول زیادی را به زمین زد
[ترجمه ترگمان]حسابدار بدون اینکه دستگیر بشه کلی پول در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I bought a dress that had been knocked down to halfprice.
[ترجمه گوگل]من لباسی خریدم که نصف قیمتش شده بود
[ترجمه ترگمان]لباسی را خریدم که به halfprice کوبیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A great many houses were knocked down by the earthquake.
[ترجمه گوگل]خانه های زیادی در اثر زلزله ویران شدند
[ترجمه ترگمان]چند خانه بزرگ در اثر زلزله خراب شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• struck down; defeated; taken apart

پیشنهاد کاربران

ویران شدن
Get knocked down به معنی شکست خوردن و نا امید شدن
سقوط کردن از یه مرحله از زندگی
بی خیال شدن، کنار گذاشتن
Demolished
افتادن

بپرس